سؤال ۲۰- نظرتان دربارۀ نظام آموزشی در کشور چیست؟
- در بخش آموزش و پرورش که همه میدانند اصل بر محفوظات ذهنی و باصطلاح از بر کردن دروس است، تا مهارتآموزیهای زندگی اجتماعی و یا تربیت فنی افراد مفید برای توانائی انجام کار در جامعه. در حالی که باید گرایش و هدف اصلی آموزش و پرورش در کشور، تربیت کادر فنی و مهارتآموزیهای زندگی اجتماعی جوانان در کشور باشد، تا فرستادن و سوق دادن آنها به سمت دانشگاهها برای توانمند شدن بیشتر.
سؤال ۲۱: پیشنهاد مشخص شما برای رفع مشکل تربیت بهتر و بیشتر کادر فنی مورد نیاز کشور در نظام آموزش و پرورش چیست؟
- به نظر من مهارتآموزی و تربیت فنی جوانان در دو مرحله و مقطع باید برعهدۀ نظام آموزش و پرورش گذاشته شود، یکی تربیت دیپلم فنی و دیگری تربیت کاردان فنی.
سؤال ۲۲: آقای دکتر منظورتان از کاردان فنی چیست؟
- منظور من همان فوقدیپلم و مقطع کاردانی فعلی است. بنده جداً معتقد هستم برای هدفمندی بهتر آموزش و پرورش، باید مقطع فوقدیپلم یا همان کاردانی فعلی، از نظام آموزش عالی جدا شده و به نظام آموزش و پرورش ملحق شود. البته برای تحقق این تحول مهم و اساسی، لازم است با استفاده از نظریات کارشناسان، طرحی تدوین شود که اگر توفیق حاصل شد، بنده در مجلس شورای اسلامی پیگیری خواهم کرد.
سؤال ۲۳: آقای دکتر در پاسخهای قبلی در مورد نظام آموزشی به اشکالات بخش نظام آموزش و پرورش اشاره داشتید، لطفاً در مورد نظام آموزش عالی هم نظر خود را بفرمائید.
- با بیانی ساده میتوان گفت که آن قشری که جامعه و کشور را میسازد، اداره میکند و آنها را در مسیر تمدنسازی و انشاءالله زمینهسازی ظهور حضرت حجت، هدایت مینماید، خروجیها و فارغالتحصیلان نظام آموزش عالی (و البته حوزههای علمی و دینی) کشور میباشند و این حرف بنده، همۀ ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، هنری، علمی و دینی کشور را در برمیگیرد. من جداً معتقد هستم که جز با اصلاح نظام و ساختار آموزش عالی کشور (والبته حوزههای علمی و دینی) و تأثیرگذاری خروجیها و دستاوردهای بهتر و مناسبتر آنها در جامعه، راه حلی برای حل مشکلات فعلی کشور پیدا نمیشود.
سؤال ۲۴: آقای دکتر اگر بپذیریم که طرح شما، مبنی بر الحاق مقطع فوقدیپلم به آموزش و پرورش، برای برونرفت از مشکلات کشور درست باشد، لطفاً اشکالات نظام آموزش عالی را بطور خلاصه بیان کنید.
- بطور فشرده عرض میکنم که این نظام آموزش عالی علیرغم تلاش همۀ اساتید محترم آن، هماکنون در خدمت اهداف و ساختار کشور برای پیادهسازی ارزشهای انقلابی که معمار آن، یعنی امام راحل (ره)، از اسلام ناب محمدی (ص) فهمیده و بیان کرده بود، نیست و این نظام آموزش عالی نتوانست در عبور از مرحلۀ تثبیت انقلاب و ایجاد و ریلگذاری نظام جمهوری اسلامی مورد نظر امام، راه حل ارائه بدهد. چرا که اصل و اساس این نظام آموزش عالی، چه از نظر محتوا و چه از نظر ساختار و نوع مقاطع تحصیلی آن، برگرفته و تقلیدی کورکورانه از دیگران بوده است و باید بومیسازی شود.
سؤال ۲۵: آقای دکتر پاسخ فشردۀ شما، تصویری کلی و گویا از واقعیت نظام آموزش عالی کشور میباشد. ولی درخواست داریم که کمی عملیاتیتر، راه حل رفع مشکلات این نظام آموزش عالی را برای شهروندان حوزۀ انتخابیه بفرمائید.
- انصاف بدهید که گفتگو در مورد این موضوع مهم در یک مصاحبۀ عمومی، آن هم در هیاهوی تبلیغات شعارگونۀ انتخابات، کار سختی است و امیدوارم با بیان نکات کلی که عرض شد، حق مطلب را گفته باشم. بنده راهحلهایی را فهرستگونه بیان میکنم، ولی برای تحقق آنها، چارچوب طرحی خاص هم در نظر دارم که بعداً اگر توفیقی حاصل شد، با کمک و همفکری سایر اندیشمندان، در مجلس ارائه و پیگیری میکنم.
۱- جداسازی مقطع فوقدیپلم از نظام آموزش عالی و الحاق آن به نظام آموزش و پرورش و سوق دادن و تشویق کردن دیپلمهها برای بیشتر از گذشته وارد شدن به مقطع کاردانی، با مشوقهایی مانند افزایش پایۀ حقوق ماهانۀ آنها و کاهش فاصلۀ حقوقی افراد با مدرک کاردانی نسبت به مدرک کارشناسی؛
۲- حذف کنکور و یا برگزاری آن برای برخی رشتههای دانشگاهی و برعکس، افزایش و یا جایگزینی کامل تأثیر نمرات مقطع دبیرستانی برای راهیابی افراد به دانشگاه و انتخاب رشتهها. با حذف کامل کنکور، در این زمینه حتی میتوان به برخی دانشگاههای برتر اجازه داد که آزمونهای اختصاصی برای پذیرش دانشجو داشته باشند؛
۳- حذف بسیاری از رشتهها از مقطع کارشناسی و ایجاد گرایشهای تخصصی بیشتر برای آن رشتههای حذف شده در مقطع کارشناسیارشد. یعنی بیشتر از گذشته، پذیرش دانشجویان مستقیم برای مقطع ارشد بعد از دیپلم و حذف کنکور ارشد برای آن رشتهها. مثالهای زیادی در این زمینه دارم؛
۴- تأکید اصلی نظام بر پربارتر و گرایشیتر کردن کمی و کیفی مقطع کارشناسیارشد و دکترا؛
۵- بومیسازی محتوای علمی آموزشی بویژه برای گرایشهای جدید و روزافزون در مقطع کارشناسیارشد، با استفاده از حاصل پژوهشهای علمی بومی و یا با استفاده از دستاوردهای علمی سایر کشورها و بکارگیری و جهتدهی پایاننامههای دکتری بعنوان ابزاری در این راستا؛
۶- ادارۀ امور دانشگاهها توسط هیئت امنای منتخب آنها و تعیین رئیس هر دانشگاه توسط اساتید همان دانشگاه.
۷- واگذاری اختیارات گسترش دانشگاهها و مراکز آموزش و پژوهشی کشور به استانها و زیر نظر شورای عالی هر استان .
۸- واگذاری برنامهریزی و اختصاص بودجۀ آموزش عالی از منابع ملی و بومی هر استان، به شورای عالی همان استانها؛
۹- تعیین سهمی (حداقل یک درصد در این روزها)، از مالیات دریافتی از صنایع هر استان و دادن آن به شورای عالی استانها و افزایش سالانۀ این سهم تا سقف ۲-۳ درصد در یک بازۀ زمانی پنجساله؛
۱۰- ایجاد یک رابطۀ ساختاری و تحت پوشش قرار دادن شرکتهای دانش بنیان با دانشگاهها و شرکتهای فنمحور با صنایع و حمایت هر چه بیشتر از تداوم و قوام این روابط؛
۱۱- کمک و حمایت مالی از پژوهشهای کاربردی در مقاطع تحصیلی ارشد و دکترای توافق شده فیمابین صنایع با دانشگاهها و شرکتهای دانشبنیان و یا فنمحور بصورت دو یا سهجانبه؛
۱۲- اختصاص درصدی از مالیات بر واردات کالاهای مشابه داخلی برای تقویت بومیسازی و یا ارتقاء کمی و کیفی خطوط تولید آن کالاها در داخل کشور، از طریق تقویت رابطۀ پژوهشیهای کاربردی دو و یا سهجانبۀ گفته شده؛
۱۳- عدم غفلت از انجام پژوهشهای علمی بنیادین، عمیق و بینرشتهای فنی و نظری بصورت بومی و یا اشتراکی با کمک دانشگاههای کشورهای پیشرفته و رصد دائمی علوم و فناوریهای نوظهور و بدیع در دنیا و اختصاص سهمی از بودجۀ پژوهشی کشور برای این موارد با محوریت دولت و بصورت ملی؛
۱۴- حمایت ویژۀ دولتها از توسعۀ آموزش عالی در مناطق کمترتوسعهیافتۀ کشور از منابع ملی؛
۱۵- نظارت و حمایت بیشتر دولتها بر روند و کیفیت آموزشی و پژوهشی نظام آموزش عالی کشور، بویژه همترازی دانشگاههای آزاد و خصوصی با دانشگاههای خوب وبرتر دولتی و رفع برخی تبعیضهای ناروا بین آنها؛
۱۶- حمایت ویژه دولتها از نخبگان برجستۀ دانشگاهی و نگاه راهبردی داشتن به پرورش و رشد دانشمندی این عزیزان در سطح دنیا.
(ادامه دارد)