مهدی نصیری، روزنامهنگار و نویسنده.
۱- جمهوری اسلامی باید از سودای تحقق حداکثری دین دست بردارد و به حداقلها رضایت دهد و الاّ هم به دین و دینداری آسیب زده و هم باری را بر دوش خود نهاده که خدا بر دوش او ننهاده است.
۲- در اثر مطالعات مستمر و مواجهه با آدمها و اندیشههای گوناگون در دوران کیهان و صبح به مرور به دیدگاههایی رسیدم که بعضاً با نگاه مشهور تفاوت داشت. اولین زاویهها در نگاه به مقولۀ غرب و تجدد و توسعه باز شد.
۳- نزاع بین متکلمان و فیلسوفان و شبهاتی که فیلسوفان مسلمان و شیعه با همه زهد و سلامت و دینخواهی بدان مبتلا شده بودند، من را به ضرورت حضور و ظهور معصوم که فصلالخطاب این نزاعها باشد بیش از پیش رهنمون کرد و همین سرفصل پروژۀ جدید مطالعاتی من بعد از موضوع مدرنیته و فلسفه و عرفان شد و پس از پنج سال مطالعه و تحقیق و گفتگو به موضوع عصر حیرت رساند.
۴- در عصر غیبت امر هدایت و جامعهسازی دینی، با یک نقصان و خلأ و تنگنای جدی مواجه است. عدم دسترسی به هادی و رهبر معصوم ما را دچار اختلاف برداشتها و تعدد قرائتها در همۀ عرصهها بویژه در فقه میکند و مانع از آن میشود که بتوانیم به یک الگوی جامعهسازی و تمدنسازی شفاف و بدون چالشهای جدی فقهی و سیاسی برسیم، تا بر اساس آن در میدان عمل، کار را سامان بدهیم.
۵- فقه و فقها در عصر غیبت، کارکرد مهمی در این امر دارند که جامعۀ دینی را از سرگردانی و بنبست و حیرانی مطلق نجات دهند و راهی را به آنان بنمایند. اما این مقدار کارکرد هرگر تکافوی یک جامعهسازی و نظامسازی دینی در حد رضایتبخش را نمیکند. بر همین اساس اگر در عصر غیبت، حکومتی دینی مستقر شد، باید به تنگناها و ناتوانیهای خود در امر جامعهسازی واقف بوده و سقف پروازی بلندی را برای خود ترسیم نکند.
۶- جمهوری اسلامی علاوه بر مصیبت غیبت امام معصوم، با مانع جدی دیگری مواجه است، که همان سیطرۀ تمدن اومانیستی و ماتریالیستی مدرن است. مدرنیته و تجدد، بستر و ساختارها و سازوکارهای تمدنی را آن چنان دستخوش تحول و دگرگونی کرده که امکان پیاده کردن و اجرای آموزهها و احکام و الگوهای دینی را در حد مطلوب و قابل قبول سلب کرده است.
۷- تفاوت دین حداقلی مورد نظر من با دین حداقلی روشنفکران، در این است که روشنفکران مشکل و مانعیت را در ذات و ماهیت دین میدانند، اعم از این که زمان حضور و بسط ید امام معصوم باشد و یا در عصر غیبت، اما من مشکل را اولاً نه در ذات دین و شریعت، بلکه در شریعت و فقه عصر غیبت میبینم و ثانیاً، نه به دلیل بلوغ و کمال تمدنی، بلکه به دلیل انحطاط تمدنی، میزان تحققپذیری شریعت را کاهش یافته میدانم.
۸- امکان تحقق نسبتی حداقلی از حکومت و جامعهسازی دینی را در همین شرایط غیبت و سیطره مدرنیته، نه تنها منتفی نمیدانم، بلکه بسیار مهم و دارای دستاوردهای زیاد میدانم. از نظر من هم پیروزی انقلاب اسلامی و هم تأسیس و بقای جمهوری اسلامی تا به امروز، یک اتفاق و دستاورد بسیار مهم بوده است.
۹- در شرایط کنونی ایران و جهان هیچ بدیل قابل اعتمادی برای جمهوری اسلامی وجود ندارد و حتی بخش عظیمی از اپوزیسیون خارج از ایران هم به همین مسئله اذعان میکنند. اما مساله این است که جمهوری اسلامی نیز باید از این فرصت برای اعتلای کارآمدی و مردمگرایی و برداشتن دوقطبیهای زیانباری که بعضاً ناشی از توهم تحقق دین حداکثری است، دست بردارد و با بخش وسیعی از مردم که به اندازه و شدت مثلاً ما طلبهها و اصولگراها با گفتمان دینی و شرعی و انقلابی پیوند و سنخیت ندارند، روابطش را بهبود ببخشد و آنان را در روند حکمرانی بیش از این سهیم کند، تا خدای نکرده در معرض خطر فروپاشی ملی و کشوری قرار نگیریم، که در آن صورت، هم دین و هم ایران و هم ملت، آسیبهای خارج از تصوری خواهند دید.
۱۰- به نظرم تنها نقشۀ راه جدیدی که میتوان برای ادامۀ حیات با نشاط و مردمی جمهوری اسلامی ترسیم و اجرا کرد، مبتنی بر دو پایۀ اساسی است:
- یکی، مبارزۀ بیامان و بیملاحظه و البته سنجیده و قانونی و غیرسیاسی با مفاسد اقتصادی و رانتخواری و پیگیری عدالت در حد توان با مدیریتهای علمی و تخصصی و نه رفتارها و شعارهای پوپولیستی است؛
- دوم، برداشتن دوقطبیهای مهلک موجود تحت عناوینی چون انقلابی و غیرانقلابی، حزباللهی و غیرحزباللهی، اسلامی و ملی، با حجاب و بیحجاب، با طراحی مدلی از حکمرانی با تساهل و احترامگزار به آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی و اندیشهای در چارچوب قوانینی سنجیده و پرهیز از به بهشت بردن مردم با تحکم و زور میباشد.
طراحی چنین مدلی با استناد به مبانی سنتی و اصیل دینی ممکن و قویاً در برابر مدعیان انقلابیگری و دین ورزی متصلب و دوقطبیساز، قابل دفاع است.
مسئول سایت: این مقاله براساس گفتگوی هفتهنامۀ صدا با آقای مهدی نصیری پیرامون دیدگاههای وی با عنوان “عصر حیرت” با اندکی اصلاحات نگارشی میباشد.