مقدمه
برای هر طرح فناورانهای که در آستانۀ سرمایهگذاری قراردارد، سادهترین الگوی مشارکت این است که سهم فناور A ریال و سهم سرمایهگذار B ریال و در نتیجه تسهیم به نسبت کرده و میزان سهم طرفین را تعیین نمود. این طرز نگرش ساده و کاسبکارانه از آنجا ناشی میشود که هنوز اصول و مبانی اقتصاد دانشبنیان و محصول نوآوری برآمده از پژوهش و خلاقیت علمی برای کشور ما بومی نشده است و در نتیجه دو طرف عرضه و بازار، زبان و فهم مشترک پیدا نمیکنند و جریان اقتصاد مبتنی بر دانش در کشور عمومیت نمییابد و بنظر میرسد سرعت حرکت آن حتی با وجود شرکتهای میانجی و یا بشکل بازار بورس نیز اقتصاد کشور ما را به سرازیری این مسیر نمیرساند و نمیتواند جبران عقبماندگی نماید. در این نوشتار سعی بر این است که بطور تحلیلی، الگویی بومی برای این کار در کشور ارائه شود.
تحلیل ارزشگذاری فناوری
- هزینهمحوری
برای اثبات، بلوغ و توسعۀ فناوری و در مسیر طی کردن سطوح آمادگی آن، هزینههایی صورت میگیرد که اولین پایههای ارزش مالی یک فناوری را میسازند و در سادهترین حالت، برحسب میزان تورم و کاهش قدرت اقتصادی، میتوان میزان فعلی آن را ارزشگذاری کرد و از آنجا که مبتنی بر آمارهای اقتصادی است، اصل چانهزنی چندان در آن مؤثر نیست و توافق طرفین سادهتر حاصل میشود. این نگاه به ارزشگذاری را هزینهمحوری گویند. در ادامۀ همین دیدگاه و در اغلب موارد، علاوه بر ارزش مالی گفته شده، میتوان ارزش افزودهای بنام سود نیز برای فناوری مانند هر کالای دیگری در نظر گرفت و حاکی از آن است که کار کردن روی موضوع فناورانه را نوعی سرمایهگذاری تلقی کردهایم. در تعیین میزان این سود، بطور طبیعی نگاه حاکم همچنان روی به گذشته دارد، هر چند ممکن است نیم نگاهی به نقشآفرینی اقتصادی آن در آینده نیز وجود داشته باشد، ولی باید در نظر داشت که روح ارزشگذاری هزینهمحوری در این است که فناوری اگرچه نوعی کالای دانشی است، ولی بمثابه کالایی عادی و غیردانشی با آن معامله میشود، لذا باید در این روش از درغلطیدن به دیگر انواع ارزشگذاریها و سود بردن از آنها در محاسبات تا حد ممکن پرهیز شود. آنچه در ادبیات فناوری بیشتر دیده میشود، نکوهش از دیدگاه عادی دانستن فناوری است و معتقد هستند که این روش ارزشگذاری برازندۀ کالاهای دانشی و فناورانه نمیباشد. ولی به نظر بنده در یک جامعۀ سالم مبتنی بر اقتصاد دانشبنیان، فناوریها همه دارای فرصتهای برابر در بروز ارزشهای خود هستند، مانند آن چند دوندۀ ورزیده که همه در یک خط ایستادهاند و قرار است در یک مسابقه دومیدانی مسافتی را بپیمایند، البته در نهایت یکی برنده میشود، ولی این موضوع از ارزشهای ذاتی دیگر دوندهها نمیکاهد. درستی نظریۀ بنده را میتوان در نیم نگاهی به رقابت بسیار نزدیک چند غول اقتصادی مبتنی بر فناوری اطلاعات دنیا مشاهده کرد، یا رقابت سالم (مانند اپل، سامسونگ، هوآوی و امثال اینها) و یا ترک صحنه و مبارزه را دارند (مانند نوکیا با وجود تمام ارزشهای فناورانۀ نهادینه شده در آن). بنابر این میتوان گفت چرتکۀ کسبوکارانۀ اقتصادی در ارزشگذاری فناوری مبتنی بر هزینهمحوری، شاید در گام نخست مناسب جلوه نکند، ولی در نقطۀ کمال و اوج اقتصادی، آیندۀ محتوم همۀ فناوریها خواهد بود. بنابر این پاسخ این سؤال که علم (فناوری) بهتر است یا ثروت، از منظر ارزشگذاری هزینهمحوری، باید گفت که این دو دارای ارزشی برابر دارند. با این توصیفها، مثلاً در جامعۀ اقتصادی کشور، سود ۲۰-۳۰ درصد برای بازگشت سرمایهگذاری مالی در طرحها، رقمی قابل قبول برای همه میباشد. پس اگر متوسط هزینۀ فناوری سالانه، A ریال و سهم جبران کردن سالهای تورمی، B ریال و متوسط سالهای هزینهکرد Yو سود سالانه را 10 درصد در نظر بگیریم، محاسبۀ سادۀ ارزش مالی فناوری در روش هزینهمحوری برای فروش و صدور مجوز بهرهبرداری برای خریدار، مانند زیر است:
C = ارزش فناوری = (A + B) * Y* ۱.1
بنابر این در روش ارزشگذاری هزینهمحوری، صاحب فناوری میزان ارزش مورد توافق را دریافت کرده و با انتقال دانش و محصول فناوری خود، دیگر نقشی در آیندۀ فناوری خودش ندارد و بمثابه فروش و واگذاری امتیاز رفتار میشود.
- درآمد محوری
در محاسبات بالا و تا این مرحله از تحلیل، نگاه به فناوری کاملاً غیرپویا، مستقل از سطح آمادگی، میزان توسعهیافتهگی و تقریباً مستقل از سرنوشت ادامۀ کاری و یا توانائی ارزشآفرینی آن در آینده بوده است. اینک به حالتی میپردازیم که اگرچه هزینهکردهای فناوری در گذشته در نظر گرفته میشود، ولی مبنای محاسبات قرار نمیگیرد، بلکه میزان درآمدزایی ناشی از بکارگیری فناوری، محور ملاحظات خواهد بود. فرض کنیم که کسی فناوری خاصی را توسعه داده و باعث شده است که میزان مصرف گاز طبیعی را در مصارف خانگی یا صنعتی کاهش دهد. با بکارگیری این فناوری و نگاهی به تاریخچۀ مصرف گاز طبیعی در سالهای قبل از بکارگیری، میزان درآمد ناشی از کاهش مصرف سوخت در آینده قابل محاسبه و پیشبینی است. در این صورت، بین صاحب فناوری، سرمایهگذار و بهرهبردار ذینفع، با چانهزنی توافقی مالی صورت میگیرد و سهم دارندۀ فناوری، در واقع درآمدی است که تا مدتی از آن بهرهمند خواهد شد. بدیهی است که توافق گفته شده در صورتی منعقد خواهد شد که برای هر 3 ضلع، حالت برد-برد ایجاد شود و سهم بردن همه، منوط به پیشرفت طرح و تحقق محصول فناوری و فروش آن میباشد. البته در این نوع از ارزشگذاری فناوری، گاهی ممکن است صاحب فناوری بخواهد همه و یا بخشی از سهم آیندۀ خود را در همان ابتدای طرح دریافت نماید و این امر بستگی مستقیم به میزان قطعیت بازار و درآمد آن خواهد داشت. بهرحال در این روش ارزشگذاری، سقف ارزش فناوری بطور قطعی تعیین میشود و در یک بازۀ زمانی توافقی و از محل سود حاصل از فروش محصول فناوری، آن مقدار را با صاحب فناوری تسویه مینمایند. این روش ارزشگذاری برای مواقعی کارایی دارد و بهتر است مورد استفاده قرار گیرد که صاحب فناوری قصد ندارد در آیندۀ درآمدزایی فناوری با کسی مشارکت نماید، بلکه فناوری را انتقال داده و بصورت محصول فناورانه آن را بکمک سرمایهگذار بفروش میرساند و سهم خود را دریافت میکند و دیگر نقشی در ادامه فناوری نخواهد داشت. البته در عمل ممکن است برای این دورۀ انتقال، نوعی همکاری و مشارکت و در قالب یک طرح بین صاحب فناوری، سرمایهگذار و بهرهبردار انجام شود، ولی در نهایت دارندۀ فناوری جدا خواهد شد. در این روش، ریسک ارزشگذاری فناوری چندان بالا نیست و تا حدودی قابل محاسبه است و سهم کمتری از این ریسک به صاحب فناوری برمیگردد و سرمایهگذار با توجه به بالا نبودن میزان ریسک، آگاهانه و با احتیاط لازم مشارکت و توسعۀ فناوری را پذیرفته است.
هر دو روش ارزشگذاری گفته شده منجر به پذیرفتن میزانی ارزش مالی برای فناوری میشوند، هر چند که چانهزنی همچنان بینقش نیست ولی الگو و مقدار آن در هر یک از دو روش متفاوت میباشد. باید اذعان کرد که فناور در زمان تحقیق و توسعۀ فناوری بطور مستقیم تحت تأثیر (و شاید باید گفت گرفتار) ذهنیتی است که طول عمر و رشد آن گاهی به قدمت و آهنگ خود فناوری است و همۀ ذهنش از آکنده از نکاتی است که فقط از دریچۀ فناوری خودش دیده میشود. از منظر مدیریت فناوری و نوآوری، بزرگترین چالش این است که بتوان به راههای ذهنی فناور دست یافت و سپس چانهزنی منطقی را آغاز کرد. از جمله راههای شناخت نفوذ و راهیابی به این ذهنیت، ابراز دلایل قیاسی است، یعنی بیان نمونههایی مشابه عملیاتی شدۀ موفق و مقایسۀ آن با فناوری مورد بحث میباشد. مانند یک روانشناسی که با بیان حوادثی مشابه، ذهنیت بیمار را بسمت مطلوب خود متوجه میسازد و سعی میکند که بیمار را از ذهنیت قبلی که گرفتار آن شده است را دور کند. هنر میانجیگری در انتقال و یا فروش فناوری، آمیزهای از دانش وسیع از فناوریها و شناخت زیستبوم آنها، تجربه و تعقل منطقی است که از عهدۀ همه برنمیآید. مانند شطرنجباز ماهری که در اولین فرصت میتواند حریف را با یک حرکت (پیشنهاد) مناسب مات نماید. عدم موفقیت در بسترسازی و باز کردن قفلهای ذهنی برای تصمیمسازی در تعیین میزان این سود، اعم از این که فناور زیاده مطالبه کند و یا این که خریدار بخلورزی نماید، باعث میشود که صدها فناوری نتوانند ماراتن نوآوری را بپایان برسانند.
- بازارمحوری
هر فناوری در ذات خود دارای میزانی از پیچیدگی علمی، فناوری و صنعتی، تحولآفرینی، گستردگی در چند حوزۀ کاربردی، سرعت جذب و پذیرش (اقبال عمومی)، بهنگام بودن، آمادگی زیستبوم، میزان و نرخ سرمایهگذاری لازم و بازگشت آن، طول عمر و امکان نوآوری توسعهای، وابستگی به صاحب فناوری، امکان انتقال و یا آموزش آن، سرعت کشف و مهندسیمعکوس توسط دیگران را دارد.
در ارزشگذاری فناوری و نوآوری همۀ موارد بالا میتوانند دارای دو ماهیت ارزشی ایستا و یا پویا (Dynamic) باشند. در ارزشگذاری هزینهمحوری، دیدگاه تقریباً ایستایی در موارد بالا بر نوع محاسبات و ارزشگذاری حاکم است. در ارزشگذاری درآمدمحوری با وجود اندک نگاهی پویا و پارهای از محاسبات آمیخته با پیشبینیهای نسبتاً نزدیک برای آیندۀ فناوری، در نهایت به ارزشگذاری قطعی منجر میشود و صاحب فناوری در آیندۀ آن شراکتی ندارد.
در ارزشگذاری از نوع بازارمحوری، پویایی و نقشآفرینی فناوری در آینده، بسیار پررنگتر از دو روش قبلی است، میزان ریسک و خطرپذیری افزایش مییابد و رفتار این دو عامل نسبت به یکدیگر مانند یک الاکلنگ عمل میکنند، یعنی هر چه آیندۀ دورتری هدفگذاری شود، ریسک آن افزایش مییابد و یا برعکس. مفهوم عملیاتی تحلیل این رفتار آن است که در این روش تا حد ممکن باید به نقطۀ تعادل این دو عامل نزدیک شد تا تصمیمگیری بر روی ارزشگذاری فناوری به سرانجام برسد.
برای ارزیابی ماهیت ارزشی پویای یک فناوری هنوز در عمل قواعد و روالی مورد قبول و قابل وفاق همه وجود ندارد و اغلب با تهیۀ پرسشنامهها و نظرسنجی از خبرگان سعی میشود که افکار، نظرات و حتی احساس عمومی افراد را همگرا و نقطۀ تعادل را پیدا نمایند، بگونهای که طرفین بتوانند از نظر فکری و تجربه به نوعی توافق برسند. ولی بهر حال حتی پس از حصول همین نتیجه نیز، تعیین مقدار ارزش ریالی ماهیت پویای فناوری بستگی مستقیم به چگونگی زیستبوم نوآوری (بویژه بمیزان جاری بودن فرهنگی و فکری نطام نوآوری در کشور)، وضعیت اقتصادی سرمایهگذار و بازار (بهرهبردار نهایی) دارد.
جدول زیر بعنوان یک نمونه، جمعبندی نظرسنجی کیفی برای ارزیابی اولیۀ ماهیت ارزشی پویای فناوری قوای محرکه و موتورسیکلت برقی در حال حاضر کشور را نشان میدهد.
جدول بالا حاوی نکات ارزشمندی است که میتواند برای ارزشگذاری و موفقیت این فناوری مفید باشد که بترتیب و باختصار تحلیل میشوند:
1- نتیجۀ متوسط بودن این عامل از نظر بازار مثبت تلقی میشود و حاکی از آن است که این فناوری ضمن آن که بطور نسبی دانشی بوده ولی اساساً یا دارای گلوگاه و مسائل پیچیدۀ علمی نبوده و یا در حال حاضر دنیا و ایران از آنها عبور کرده است.
2- مورد 2 نشانگر این مطلب است که این فناوری دارای گلوگاههای فناورانۀ زیادی است که یا باید بصورت غیرتقلیدی و کاملاً بومی و یا تقلیدی (مثلاً مهندسی معکوس و یا انتقال فناوری)، اکتساب آنها برای سرمایهگذار احراز شود، هرچند که تأثیر هر یک از این دو حالت در میزان ارزشگذاری فناوری، بترتیب تا نسبت دو به یک میتوانند متفاوت باشند. این میزان از پیچیدگی در مثال گفته شده، همچنین حاوی این نکته است که این فناوری کمتر در معرض نسخهبرداری توسط دیگران قرار میگیرد و محصول آن در زمان طولانیتری بیرقیب داخلی خواهد بود و حاشیۀ امن اقتصادی بالایی برای سرمایهگذاری دارد.
3- عامل سوم نویدبخش این است که پس از کسبدانشفنی، تولید انبوه این فناوری دارای زیرساختهای پیچیدۀ علمی و در نتیجه گرانقیمتی نیست و مسیر صنعتی و تولید انبوه آن دشوار نبوده و سرمایهگذار میتواند کارخانۀ آن را براحتی در مکانهای دیگر تکثیر نماید.
4- تحولآفرینی در ذات خود با مفهوم ریسکپذیری عجین است و باعث میشود که سرمایهگذار را در نقطۀ عطف تصمیمگیری، ناپایدار و غیرقابل پیشبینی نماید. تحولآفرینی به هر نسبت که باشد، جزو خصیصههای فناوری است و از نظر تئوری مدیریت فناوری و نوآوری، بالا بودن میزان آن نوعی حسن و شاخصی برای جهش در توسعهیافتگی تلقی میشود. واضح است که نتیجۀ این تحلیل ما را به نوعی پارادوکس در سیاستگذاری علم و فناوری میرساند. تشویق سرمایهگذاران به این عرصه که با الفبای اولیۀ اقتصادی آنها کمتر همخوانی دارد، نیاز به ایجاد و تکامل در زیرساختهای فرهنگی در نظام نوآوری دارد و لازم است در مؤلفههای حکمرانی نوآوری در هر کشور مورد ملاحظه و برنامهریزی قرار گیرد. اولین سیاست که میتواند در این مسیر مؤثر باشد، ورود و حمایت عملی حاکمیت از فناوریهایی است که بیشتر دارای این خصیصه هستند. بعنوان مثال کاهش سود استقراض بانکی، مالیات و یا تسهیل واردات در این فناوریها، مواردی هستند که باید در سیاستهای نوآوری بمیزان زیادی دیده و اجرایی شوند.
5- در ارزشگذاری فناوری، بالا بودن این عامل خوب است و موجب تنوع محصولات تولیدی و تضمینکننده بازار مصرف و فروش با نوآوری در توسعۀ محصول فعلی و یا خلق محصولات جدید و حفظ پیشتازی میسر میشود. ولی شرط تحقق این امر، این است که ایجاد واحد تحقیق و توسعه و آیندهپژوهی، باید در اولویت برنامههای سرمایهگذاری قرار گیرد که میتواند با همکاری شرکت فناور و بکارگیری افراد دانشی جدید، انجام شود.
6 – ردیف6 به سرعت جذب فناوری در جامعۀ مورد هدف اشاره دارد و تأثیر آن در میزان سرمایهگذاری در واحد زمان خواهد بود و در این مثال خاص، لازم است سرمایهگذاری بسرعت انجام شود.
7- ردیف 7 معرف پذیرش ذهنی و سازگاری فناوری با فرهنگ عمومی و سلیقۀ جامعۀ هدف میباشد و بالا بودن میزان آن مستقیماً در تندی شیب میزان تولید تأثیر دارد که در این مثال خاص، میتواند افزایش تولید بصورت تکثیر کارخانه در سراسر کشور تجلی داشته باشد.
8- ردیف 8 به زمان تحقق فناوری توجه دارد. گاهی نفر اول بودن در یک فناوری میتواند در سرنوشت سرمایهگذاری تأثیر بسیار داشته باشد، ولی اغلب اینطور نیست و شاید ورود قبلی دیگران، در ایجاد بازار و فرهنگسازی فناوری، تأثیر مثبتی داشته باشد. در این مثال خاص این موضوع کاملاً مصداق دارد و در کمترین چشمانداز بازار، برای چندین سرمایهگذاری امکان کار وجود دارد. سه عامل 6 و 7 و 8 اگرچه بظاهر قابل تأویل و تأثیر به یکدیگر هستند، ولی آنچنان اهمیت دارند که لازم است جداگانه در ارزشگذاری فناوری بطور برجسته دیده شوند.
9- آمادگی زیستبوم فناوری دارای دو بعد فنی و نهادی است. در این نوشتار، بعد فنی در گذار از پیچیدگی فناوری و صنعتی تحلیل و بررسی شدند، در این عامل بیشتر جنبههای نهادی، سازگاری با قوانین و مقررات کشوری، پذیرش و حمایتهای فرادستی و دولتی مورد توجه قرار میگیرد.
10- در مورد دهم هرچه میزان آن کمتر باشد، مطلوبتر بوده و بدیهی است که در این میان، کمتر بودن نرخ سرمایهگذاری بمراتب از میزان آن اهمیت بیشتری دارد و حسن تلقی میشود.
11- باید اذعان کرد که در نهایت جذابترین و خوشفهمترین بخشی که هر سرمایهگذاری مایل است بداند، همین عامل است. در عرف متداول صنعت، زمان 3 تا 5 سال نسبتاً مورد پذیرش همه قرار میگیرد. ولی انتظار نقطۀ سربهسر برای فناوری، بازۀ 1-3 سال از جذابیت و عقلانیت بیشتری برخوردار است.
12- بهر حال هر فناوری در گام نخست منتهی به یک محصول میشود و بدین ترتیب طول عمری دارد و این نکته بسیار حائز اهمیت است که با همین یک محصول، کشش بازار و توجیه اقتصادی آن چگونه است. به بیان دیگر، این عامل به طول عمر محصول اولیۀ فناوری و زمان وقوع نوآوری آینده مبتنی بر توسعۀ محصول اولیه و یا تولید محصول جدید اشاره دارد. البته لازم میدانم بدلیل ماهیت همۀ فناوریها، تخمین طول عمر فناوریها بدور از هرگونه غلو و خوشبینانه باشد و در این زمینه حداقلها در نظر گرفته شوند.
13- هر قدر وابستگی فناوری به صاحب آن بیشتر باشد، ارزشگذاری آن از نوع بازارمحوری مناسبتر است، مشروط بر آن که ناشی از ضعف علمی و یا مستندسازی دانشی نباشد. این وابستگی گاهی بدلیل پیچیدگی و یا گستردگی مباحث دانشی فناوری اتفاق میافتد و بدون بررسی جوانب و علل آن، نمیتواند جنبۀ منفی تلقی شود، ولی در هر صورت لازم است در طرح سرمایهگذاری برای آن چارهاندیشی و برنامه داشت. داشتن برنامه برای ایجاد مرکز تحقیق و توسعه و نوآوریهای محصولی، از جمله مواردی هستند که باعث تبدیل عامل وابستگی به یک فرصت برای استفاده از انگیزهها و اشتیاق فناور در تولیدات کارخانه خواهند شد.
14- این عامل در دو نوع ارزشگذاری هزینه یا درآمد محوری اهمیت بیشتری دارد، زیرا در آنجا ممکن است که سرمایهگذار در اثنای سرمایهگذاری و یا بهرهبرداری بخواهد امتیاز فناوری را به دیگری واگذار نماید. بنابر این وزن این عامل در نوع ارزشگذاری بازارمحوری کمتر میباشد، ولی بهرصورت نباید نادیده انگاشته شود.
15- آخرین عامل که در ارزشگذاری فناوری بویژه در نوع بازارمحوری اهمیت دارد، تخمین میزان سرعت نسخهبرداری غیرمجاز توسط دیگران است. هر فناوری همواره در معرض دو نوع اضمحلال طبیعی (که ممکن است ناشی از تغییر سلیقه، کاهش توان اقتصادی و غیره) و یا غیرطبیعی ناشی از ورود فناوریهای جدید و یا نوآوریهای سایرین باشد. امتزاج ریسک با فناوری در هر دو حالت، اساساً ذاتی این نوع تجارت و امری اجتنابناپذیر است. چارۀ کار تقویت هوشمندی فناوری، رصد علم و فناوری، تقویت انگیزههای نوآوری در واحد تحقیق و توسعۀ کارخانه و ارتباط با جوامع علمی و دانشگاهی است.
جدول ارزشیابی کیفی ماهیت ارزشی پویای فناوری در روش بازارمحوری | |||||||||
ردیف | مشخصۀ فناوری | وزن | خیلی زیاد | زیاد | متوسط | کم | خیلی کم | بیشترین امتیاز | امتیاز این فناوری |
۱ | میزان پیچیدگی علمی | 5 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 25 | 15 |
۲ | میزان پیچیدگی فناوری | 15 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 75 | 75 |
۳ | میزان پیچیدگی صنعتی | 10 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 50 | 30 |
۴ | میزان تحولآفرینی | 5 | 1 | 2 | 3 | 1 | 2 | 15 | 5 |
۵ | گستردگی حوزههای کاربردی | 15 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 75 | 75 |
۶ | سرعت جذب و پذیرش | 3 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 15 | 6 |
۷ | اقبال عمومی | 5 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 25 | 20 |
۸ | بهنگام بودن نوآوری | 3 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 15 | 15 |
۹ | آمادگی زیستبوم | 5 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 25 | 20 |
۱۰ | میزان و نرخ سرمایهگذاری لازم | 5 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 25 | 15 |
۱۱ | بازگشت سرمایهگذاری و سرعت رسیدن به نقطۀ سربهسر | 15 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 75 | 75 |
۱۲ | طول عمر و امکان نوآوری توسعهای | 3 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 15 | 12 |
۱۳ | میزان وابستگی آن به صاحب فناوری | 3 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 | 15 | 9 |
۱۴ | امکان انتقال، فروش و یا آموزش آن | 3 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 15 | 6 |
۱۵ | میزان سرعت کشف و مهندسیمعکوس توسط دیگران | 5 | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 25 | 10 |
جمع | 100 | 490 | 388 | ||||||
درصد ارزش پویای فناوری قوای محرکۀ برقی در قبال آوردۀ سرمایهگذار | 490/388 = 79.2 |
حال با تحلیلهای بالا که معجونی از شناخت عملی و نظری نگارنده از ماهیت مدیریت علم، فناوری و نوآوری و اقتصاد نوپای دانشبنیان و همچنین درک عمومی از ذائقۀ سرمایهگذاری و صنعتی در کشور دارم، جدول زیر را بعنوای مبنایی برای ارزشگذاری مبتنی بر بازارمحوری را ارائه میدهم و امید دارم که در عمل و نظر، مفید و مورد نقد صاحبنظران قرار گیرد:
اینک اگر نظرسنجی ارزیابی دربارۀ موتورسیکلت برقی را بعنوان نمونه با جدول ارزشیابی بالا تطبیق دهیم، ارزش فناوری آن معادل 2/79 درصد بدست میآید. این نتیجه اولاً حاکی از آن است که سرمایهگذاری در این مقوله بسیار از نظر اقتصادی دارای مزیت بالایی است و ثانیاً میتواند ملاکی بعنوان آوردۀ صاحب فناوری محسوب و در بالاترین حالت، برابر ارزش آوردۀ ایشان قرار گیرد.
اگر این نتیجهگیری نهایی را بپذیریم، معادلۀ سادۀ زیر حداکثر سهم ممکنه را برای صاحب فناوری و سرمایهگذار در این مثال خاص مشخص میکند:
سهم سرمایهگذار + ](سهم سرمایهگذار)* 80 درصد[ = 100
سهم سرمایهگذار = 55.6 درصد
سهم صاحب فناوری = 44.4 درصد
بدیهی است که نتیجه اگرچه بعنوان ارزش پویای فناوری نامیده میشود، ولی در واقع و در بطن خود، شامل هزینههای انجام شده مالی صاحب فناوری در گذشته بعلاوۀ ارزش افزودۀ اقتصادی آن (که مجموعاً ارزش ایستایی نامیدیم) و ارزشآفرینی پویای فناوری در آینده میباشد. البته در عمل بدلیل ساختار غیرفناورانۀ کسبوکار و نوپا بودن اقتصاد دانشبنیان در کشور، ممکن است این نتیجه برای سرمایهگذار قابل قبول نباشد، ولی انتظار میرود که میانجی فناوری میتواند حداکثر با تعدیل 5-10 درصدی سهام بالا، سعی نماید توافق طرفین را جلب نماید. در همین مثال موتورسیکلت برقی که بنده از توافقات عملی آن آگاهی دارم، سهام بالا در حدود 60 و 40 درصد میباشد که همخوانی مناسبی با تحلیلها و نتیجهگیریهای این نوشتار دارد.
تحلیل روشهای ارزشگذاری فناوری در تعیین سهم آوردۀ فناور در سرمایهگذاری
مهندس مهدی مقیّدنیا
کارشناس مسایل راهبردی و سیاستگذاری علم، فناوری و نوآوری
۱۹/۱۰/۱۳۹۶