نوشتۀ آقای عباس عبدی
🔴درس حکمرانی از فهمِ یک خودسوزی
🔘 در پی طرح خبر خودسوزی یک خانم جلوی دادگاه انقلاب، در یک گروه اجتماعی بر اهمیت فهم و چرایی این رویداد تأکید شد. فرد محترمی این پرسش مهم را مطرح کرد که با وجود مشکلاتی هم چون بیکاری و تاخیر سن ازدواج که مسئله مهم جوانان کشور است و طرح روشنی هم برای آن دیده نمیشود، پرداختن به موضوع حضور زنان در ورزشگاهها با این حجمی که در رسانههای خارجی و داخلی دیده میشود، جای تأمل جدی دارد. البته واقعاً باید دید چه اتفاقی افتاده است که برای چنین موضوعی کسی حاضر به خودسوزی میشود؟
🔘به نظر بنده اگر این موضوع دقیق بررسی شود، شاید مسائل مهمی روشن شود. متأسفانه سیاست رسمی در ایران دوست ندارد که اتفاقات اجتماعی به بحث عمومی گذاشته شود. به گمانم اکنون و با فوت این خانم مسئله مهمتر هم شده است و باید به آن پرداخت.
🔘ابتدا خوب است نگاهی به خانوادۀ این دختر بیاندازیم. پدر او جانباز ساکن قم و یک خانوادۀ متدین است که ۸ فرزند دارد. اینها را درگفتگویی با یک خبرگزاری گفته است. پدر معتقد است که دخترش بدون اطلاع خانواده برای دیدن مسابقه به تهران آمده و اگر اطلاع داشتند اجازۀ این کار را به او نمیدادند. وی ۲۹ ساله بوده، دو مدرک کارشناسی زبان و کامپیوتر داشته است. پدر وی آنقدر متشرع بوده که مجاز بودن دیدن فوتبال از تلویزیون را برای دختر سؤال کرده و چون گفتهاند اشکالی ندارد، اجازه داده که دخترش فوتبال را از طریق تلویزیون تماشا کند.
🔘با این مقدمات پرسش فوق از اهمیت بیشتری برخوردار است. دختری ۲۹ ساله که مجرد است، دو مدرک کارشناسی دارد (هر دو خوب و کاربردیاند)، ساکن شهر قم و از خانوادهای پرجمعیت، متدین و جانباز است و بیکار هم بوده است.
🔘به نظر میرسد برای اعضای چنین خانوادهای حتی فکر کردن به خودکشی نیز غیرقابل تصور است، چه رسد به این که دربارۀ یک مسئلهای به ظاهر نه چندان مهم، یعنی دیدن یک مسابقۀ فوتبال از نزدیک و کشیده شدن به دادگاه، جلوی دادگستری اقدام به خودسوزی کند. در حالی خودسوزی کرده که با صدای بلند و در خیابان فریاد هم میزده است. جالبتر این که اتهام او را توهین به مأموران انتظامی و جریحهدار کردن عفت عمومی اعلام کردهاند و اصل تلاش او برای ورود به ورزشگاه را اتهام ندانستهاند. شاید به این علت که چنین رفتاری اساساً غیرقانونی نیست.
🔘پس چرا او اقدام به خودسوزی اعتراضی کرده است؟ فهم این اتفاق برای کسانی موجب پرسش میشود که قادر نیستند خودشان را جای این دختر و دختران دیگر قرار دهند. انتظارات آنان از رفتارهای دیگران بر اساس پیشفرضهای خودشان شکل میگیرد. خودشان چون شغل دارند، زندگی دارند، با هنجارهای رسمی تطابق دارند و آنها را ظالمانه و تبعیضآمیز نمیدانند، آیندۀ خود را تیره نمیبینند، با سوءرفتار مواجه نمیشوند، پس دلیلی نمیبینند که دست به اقدامی اعتراضی زده و یا دست به خودسوزی بزنند.
🔘در حالی که باید مسئله را به گونهای دیگر و از زاویهی این دختر و سایر جوانان دید. مسئلۀ اصلی این نیست که یک مسابقۀ فوتبال را بتوان از نزدیک دید یا نه، مسئلۀ اصلی تبعیضی است که احساس میکنند. مسئله این است که میپرسند بر اساس کدام قانون چنین محدودیتی را اعمال میکنید؟ مسئله این است که اگر در جایی هم قانون دیده شود، میپرسند که کدام و چه نسبتی از مردم با آن موافقاند؟ آیا آنان حقی در انتخاب نمایندگان موافق دیدگاه خود برای ورود به نهاد قانونگذاری را دارند؟
🔘این خانم، هم بیکار بوده و هم سن او برای ازدواج از میانگین سنی دختران در ازدواج اول ۶ سال بیشتر بوده است و هم دو مدرک کارشناسی مفید(به لحاظ بازار کار) داشته و از خانواده جانباز و متدین و ساکن قم بوده، ولی فقط به خاطر این مسئله و این رفتار خود را آتش زده است. او و امثال او با چه صدایی باید پیام دهند که ما بشنویم؟
🔻منتشر شده در اعتماد ۲۰ شهریور ۱۳۹۸
🔻 با پوزش از نویسندۀ محترم، تغییر مختصری در عنوان و یک پاراگراف از متن حذف شده است، (مسئول سایت).