نوشتۀ مرحوم حجتالاسلام دکتر داود فیرحی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که متأسفانه در 21/9/1399 بدلیل مبتلا به ویروس کرونا درگذشت.
۱- نظام ارزشگذاری ما در دورۀ بعد از انقلاب اسلامی، بر اساس تضاد بوده است، به این معنا که هر چیزی که غرب میگوید، بد و عکس آن درست است. این نظام، سه مشکل درست کرده است، مشکل اول: مشکل دانایی است، به این معنا که بهخصوص در حوزۀ علوم انسانی، هر آن چیزی را که دیگران دانش میدانند، دانش تلقی نمیشود. دوم اینکه، در سیاست خارجی، کار ما عملاً درگیری با کشورهای دیگر است. موضوع سوم، مسئله امنیتی بودن است، چرا که احساس میشود دشمن هر لحظه در کمین ماست. باید رویکرد نظام ارزشی در کشور به حقگرایی تغییر کند.
۲- به دلیل وجود نگاه امنیتی در کشور، فرصت و اجازه کالبدشناسی سیاستهای داخلی برای ما ایجاد نمیشود چون احساس میکنیم که هر تحلیلی ما را آسیبپذیرتر میکند. باید رویکرد افراطی امنیتی را در مسائل مختلف کنار گذاشت.
۳- بودجه زیادی به مسائل خارجی در کشور اختصاص داده شده است. این همان اشتباهی است که شوروی هم مرتکب شد و درحالیکه در آنسوی کره زمین با آمریکا در حال جنگ بود، از درون فرو پاشید. اولویت در تقسیم بودجه، باید مسائل داخلی باشد.
۴- درک روشنی در حوزۀ ماهیت حکمرانی در کشور وجود ندارد. باید در این حوزه تولید فکر بیشتری صورت گیرد.
۵- مشکلی که در طراحی نهادهای کشور وجود دارد این است که همدیگر را خنثی میکنند. بعضی از نهادهای کشور به دلیل نظام ارزشگذاری که وجود دارد، اینقدر مقدس شدهاند که کسی نمیتواند به آنها دست زند. درحالیکه تغییرات نهادی باید عادی باشد و جامعه هم نشان داده است که در برابر این تغییرات مشکل زیادی ندارد.
۶- باید نظام ما از حالت دوقطبی بودن و حاکمیت دوگانه خارج شود. همچنین باید از حالت شخصی بودن عبور کرده و به حکمرانی غیرشخصی رسد. تنها راه این کار، فعال کردن نهاد حزب است که این موضوع هم مگر با اصلاحات اساسی در شورای نگهبان اتفاق نمیافتد.
۷- متأسفانه در شورای نگهبان افرادی عضو هستند که با جمهوریت موافق نیستند، که باید اصلاحاتی در این رابطه صورت گیرد، چون در هر کاری باید کسی مسئول باشد که خودش همدلی با اصل کار را داشته باشد. همچنین تأیید صلاحیت کاندیداهای احزاب باید از طریق شورای مرکزی احزاب یا در فرایندی شبیه آن انجام شود.
۸- سیاست نظارت استصوابی اجازه نمیدهد که مدیران شایسته به مدارج بالا رسند و اگر هم خطا کردند، با مردم مواجه شوند. نظارت استصوابی، هم مدیران شایسته را به حاشیه میراند و هم باعث میشود که اگر مدیران پذیرفتهشده خطایی کردند، اجازه علنی شدن آن داده نشود. باید در این قانون تجدیدنظر شود.
۹- همیشه مشکلات کشور بهجای افتادن به دوش احزاب، به دوش رهبری میافتد و از آنجا هم به اصل مذهب منتقل میشود. باید احزاب قوی در کشور ایجاد شوند تا مانند ضربهگیر عمل کنند و اصل نظام تهدید نشود.
۱۰- برای برونرفت از مشکلات نظام، بهترین کار این است که اصلاحات سیستم به دست رهبری انجام گیرد، تا هم رهبری و هم جمهوری اسلامی را نجات دهد. چرا که دیگران چنین توانایی را ندارند و اگر هم داشته باشند این کار با خونریزی یا مشکلات بیشتری انجام خواهد شد. یکی از این پیرابند (چارچوب)، باید اصلاح مکانیزم شورای نگهبان باشد، تا نظام انتخاباتی هم اصلاح شود. قانون انتخابات، قانون اساسی دوم است، اما مهمتر از قانون اساسی اول است، چرا که قانون انتخابات است که قانون اساسی را فعال یا غیرفعال می کند.
۱۱- در دورۀ انقلاب وقتی مردم از نخبگان سیاسی، شاه و دربار رویگردان شدند، پناهگاه مذهب و روحانیت را داشتند اما این بار اگر انقلابی صورت گیرد، با توجه به نبود یک هویت واحد در کشور، احتمالاً کشور به سمت یک نوع فروپاشی خواهد رفت. نخبگان کشور باید بهشدت نسبت به این موضوع هوشیار باشند.
۱۲- سیستمهای حکومتی در دنیا ۲ گونه هستند: سیستمهای خوداصلاحکننده و غیر خوداصلاحکننده. هرچند وقت یکبار باید یک احیاکننده، سیستم حکومتی ما را اصلاح کند. اگر به سیستم خوداصلاح کننده تبدیل شود که عالی است، ولی در غیر این صورت، بعد از ۴۰ سال مطمئناً نیاز به تغییرات اساسی وجود دارد. دولت جمهوری اسلامی باید خود را اُبژه کند (اُبژه یعنی شیئی که مورد شناسائی واقع میشود) و از بیرون به خود نگاه کرده و ارزیابی کند. همه باید به این نائل شوند، که اصل و اساس سیستم احتیاج به فکر کردن دارد.
۱۳- بعضی از افراد مرتب سعی میکنند که در کشور نهاد جدید تأسیس کنند. بهجای این کار، باید به کاستن این نهادها فکر کرد. مثلاً در حوزه فرهنگ، ۲۵ نهاد همارز در امور خارجه در حال فعالیت هستند، که باید تعدیل شوند.
توضیح مدیر سایت: نام نوشتۀ آن استاد فقید “راهکارهايى براى اصلاح نظام” بوده است. نوشتههای داخل پرانتز از بنده است. نمیدانم، شاید بتوان این نوشتۀ متأخر ایشان را به نوعی وصیتنامۀ الهی- سیاسی وی نامید.