در سرمقالۀ گذشته دربارۀ اهمیت موضوع سرنوشت جانشینی بعد از پیامبر اعظم (ص)، برخی برداشتها، پرسشها و گمانهای شخصی خود را همزمان با واقعۀ غدیر بیان کردم. دیروز نیز رحلت آن بزرگوار و شهادت امام حسن مجتبی (ع) بود و امروز، در شروع نگارش این نوشتار، شهادت امام هشتم (ع) است.
در درون فضای سیاسی کشور، برخیها از شرایط بحرانی و خطیر کشور، صلح تحمیلی بر امام حسن را نتیجهگیری میکنند و در مقابل، دیگرانی هستند که آن صلح را ثمرۀ خیانت سران لشگر امام میدانند و میگویند که این رفتار ناجوانمردانۀ نظامیان همراه امام، ربطی به خواست تودۀ مردم آن زمان نداشته است. باید از اینان پرسید که نظر تودههای مردم آن زمان را ایشان با کدام ادله و شواهد تاریخی دریافت کردهاند؟ با توجه به ساختار اجتماعی و تعصبات قبیلهای آن زمان، وقتی ۸ هزار از لشگر ۱۲ هزار نفری امام حسن (ع)، بهر دلیلی (گرفتن رشوه و یا وعده، ادلۀ عقلی و یا بیبصیرتی)، از جنگ کنارهگیری میکنند، تودۀ مردم مربوط و وابسته به این افراد، دربارۀ شروع جنگ چه خواهند گفت؟ پاسخ کاملاً مشخص است.
همین افراد در مقایسهای نادرست بین شرایط و حال و هوای زمانۀ ما و امام حسن با زمان رحلت پیامبر غمخوار امت، سخن از واقعۀ سقیفۀ بنیساعده میکنند و مدعی هستند که سازش با دشمن عواقب بدتری دارد. اصلاً شرایط زمانۀ ما و یا امام حسن (ع)، با زمان وفات پیامبر گرامی قابل مقایسه است؟
در همزمانی وفات این سه معصوم، اینک پرسشی شاید تازه مطرح میکنم، مگر نه آن که امام رضا (ع) ما را، حکمرانی جائر و مسلط بر جهان اسلام آن روزها، وادار کرد که نه به میل، بلکه با جبر، سرزمین اجدادی و مکان مقدس وحی و آغازین تمدن اسلامی را ترک نماید و رنج سفری طولانی را تحمل کرده و در دیار غربت ساکن شود و از اینها بدتر، ولایتعهدی آن فرد غاصب و ناحق را نیز بپذیرد؟ مگر حضرت یوسف (س) در دستگاه فرعون زمان مشغول بکار نشد؟
حضرت علی (ع) بخاطر پاگیری اسلام نورس چند سال خانهنشین شدند؟
اگر بدنبال مصداق واژۀ “شیطان بزرگ” در زمان امام حسن مجتبی (ع) باشیم، مگر نه آن که معاویه غیر از این بود؟ ولی آن امام کریم، بخاطر ثبات امت اسلامی و جلوگیری از ایجاد تشتت بین صفوف مسلمین، نه تنها مذاکره بین نمایندگان را پذیرفت، بلکه خود نیز در مراسمی رسمی در مسجد کوفه، با آن فرد ناحق روبرو شده و خلافت را به وی میدهد و ۹ سال در ذیل آن صلح تحمیلی زندگی میکند.
راهبرد نادرست و یا کمبصیرت شعار “جنگ-جنگ تا پیروزی”، مگر امام راحل را وادار به نوشیدن جام زهر نکرد؟ مگر امام امت ما را درس و سرمشق نداد که، حفظ این نظام نوپای اسلامی، از اوجب واجبات است؟
آیا گاه آن فرا نرسیده است که امنیت مرزهای راهبردی را در شعار و عمل دیپلماسی سیاست خارجی به نفع امور داخلی، محدود به مرزهای جغرافیایی کشور نمائیم؟ تا لطمات ناشی از نظریهپردازی و یا کمکها و دخالتهای مستقیم و یا غیرمستقیم فرامرزی به دوستان و همکیشان خود را به نفع کفۀ امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داخل کشور کاهش و یا کلاً از بین ببریم و حتی دست رقیب را در این زمینه تا حد امکان، مانند بحث هستهای خالی کنیم؟
این فکر راهبردی منع کردن و یا مشارکت ندادن مستقیم و رسمی ایادی و زیرمجموعههای شیطان بزرگ در امور زیرساختی اقتصادی و صنعتی کشور، باعث نشد که آنها نتوانند هیچ غلطی بکنند و متأسفانه مرور زمان نشان داد که همۀ مشکلات امور کشور به نوعی به این نظریه گره خورده است تا جائی که آدرس حل مشکلات تورمی و اقتصادی کشور را نیز به مرکز آن کشور حوالهمان دادند. در حداقل نتیجهگیری، میتوان گفت که این راهبرد از سوی بسیاری از دوستان مخدوش و یا باطل اعلام شده است. بنابراین در صحنۀ سیاسی کشور و در بین یاران انقلاب، بر سر تشخیص مصادیق بیبصیرتی، اختلاف کارشناسی بوجود آمده است.
از طرف دیگر، باور بدنه اصلی، یعنی تودۀ متوسط آحاد کشور، که ملموستر از مسئولین و بطور روزانه با مشکلات روزافزون اقتصادی و اجتماعی درگیر و آشنا هستند، علیرغم مشاهدۀ ناکارآمدیهای داخلی ناشی از قوانین، دیوانسالاری، فساد اداری و متأسفانه ارتشاء، ناامید از پیدا شدن راه اصلاح و آیندۀ روشن در حد فردا و گاهی ساعت میباشد. احساس بیپناهی مردم آن وقتی تشدید میشود که استاد اقتصاد محترم و معروفی در سیمای کشور رسماً اعلام میکند که، گران شدن ارز در کشور، عمدی و توسط دولت و بانک مرکزی و بمنظور کسب درآمد برای دولت و بانکهای بدهکار میباشد.
در سالروز رحلت این بزرگوران، تودۀ مردم پرسشی دیگر از حکمرانی اسلامی دارند که، مصادیق کجفهمی و بیبصیرتی در کدام قسمت از دیانت و یا سیاست ما در حکمرانی بوده است، که نبض اقتصاد کشور با ارزش واحد پول شیطان بزرگ بطور دقیقهای و یا ساعتی تغییر میکند؟!!
بعنوان یک راه حل، پیشنهاد همهپرسی برای برخی بصیرتها و امور نظری حکمرانی و راهبردهای مطروحه و مورد اختلاف جامعه از بدنۀ نخبگانی کشور، (یعنی افرادی از جامعه در سنین بین ۳۵-۷۵) را دارم. این افراد کمتر دچار هیجان، نخوت، خمودی و انجماد فکری هستند.
التماس دعا برای بیش از این حد هدر نرفتن خون شهدا، زحمات امام راحل و رهایی کشور از این اوضاع، در خلوت کرونائی از همه دارم.
مهندس مهدی مقیّدنیا
کارشناس راهبردی، نوآوری و حکمرانی
۱۳۹۹/۷/۲۹