🔵دکتر محسن رنانی، استاد تمام اقتصاد، دانشگاه اصفهان
آیا انقلاب اسلامی یک باخت تاریخی را برای ما رقم زد و یا یک فرصتی را هم ایجاد کرد؟ پاسخ من این است که بعد از انقلاب، به طور ناخواسته و پنهان، یک راه میانبر تاریخی به سوی توسعه گشوده شده است. نه جامعه آگاهانه این راه را خواسته بود و نه حکومت! اما تعامل بین حکومت و جامعه راه را باز کرد.
اصلیترین عامل شکست توسعه، سنتهای غیرعقلانی هستند. سنتها حافظان بسیار قدرتمندی دارند. جمهوری اسلامی کمک کرد تا حافظان تاریخی سنت در جامعه ما یا تضعیف شوند و یا حذف شوند و سنت بی دفاع مانده است تا لاجرم جامعۀ ما به سمت دنیای مدرن حرکت کند و با سنتهای ضدتوسعه خداحافظی کند. این تحول در اروپا ۴۰۰ سال طول کشید ولی ما در طول ۴۰ سال گذشته زمینههای این تحول را در ایران ایجاد کردیم.
در دوران جمهوری اسلامی، جهشی عظیم در فراهمآوری زمینههای لازم برای مدرنیته رخ داده است که هیچ نظام دیگری به غیر نظام دینی با رهبری فقها نمیتوانست چنین تحولی را با این سرعت ایجاد کند. این تحول را رضاشاه آغاز کرد و محمدرضا شاه ادامه داد اما هر دو شکست خوردند، چون به گونهای عمل کردند که باعث انسجام و اتحاد تمام نیروهای محافظ سنت شدند و یک جبهه مستحکم در برابر تحولات دنیای مدرن شکل گرفت. انقلاب اسلامی هم به نوعی حاصل همین اتحاد بود. مهمترین خدمت جمهوری اسلامی به فرایند توسعه این بود که نیروهای حافظ سنت را نخست از هم جدا کرد و سپس یک به یک آنها را نابود کرد.
در دوران جمهوری اسلامی چهار تحول مهم رخ داده که زمینههای تحقق نوگرایی و مدرنیته را فراهم کرده است. تحولاتی که حتی در ترکیه، پاکستان، مصر و کشورهایی با ساختار سیاسی مدرنتر از ایران هم رخ نداده است. سه مورد اول آن تضعیف، تخریب و حذف حافظان سنت است و تحول چهارم تحول در کیفیت دینداری ایرانیان است.
اصلیترین حافظان سنت، زنان، روستائیان و روحانیان هستند. که زنان از بقیه قدرتمندتر عمل میکنند. جمهوری اسلامی نخست زنان را به نیروهای خط شکن تحولات مدرنیته تبدیل کرد. پهلوی اول قدرت عشایر را نابود کرد، پهلوی دوم زمینداران را نابود کرد و جمهوری اسلامی عامۀ روستائیان را شهرنشین کرد. پیشبینی من این است که با این روند تا ۲۰ سال آینده کمتر از پنج درصد جمعیت روستائی خواهند بود.
سومین حافظ سنت روحانیان بودند که در دو سطح مراجع و روحانیان محلی فعالیت میکردند. تقریباً جایگاه مراجع به عنوان سرمایههای نمادین که تحولآفرین بودند، از دست رفته است. بخشی از مراجع که با حکومت زاویه داشتند را حکومت تخریب کرد و بخشی از مراجع که مردم فکر میکردند حکومتی هستند را هم، مردم تخریب کردند. روحانیان محلی هم که محل رجوع عامه بودند، به علت عملکرد نامناسب روحانیان حکومتی، نزد مردم بیاعتبار شدهاند.
تحول بسیار بنیادیتری دیگری نیز رخ داده است، «جدایی ایمان از شریعت»، که تنها و تنها در یک حاکمیت دینی و فقهی امکانپذیر بود و هیچ حکومت دیگری نمیتوانست این تحول را ایجاد کند. در طول تاریخ ایران، ایمان و شریعت به هم چسبیده بوده است، اما جمهوری اسلامی کمک کرد، تا جدایی ایمان از شریعت رخ بدهد که تحولی بسیار عظیم بوده است. این تحول بسیار عمیقتر از تحقق سکولاریسم در اروپاست. در سکولاریسم اروپایی، جدایی دین از سیاست رخ داد، ولی در ایران، جدایی ایمان از شریعت رخ داده است. امروز با نسل روبه افزایشی از جوانانی رو به رو هستیم که ایمان دارند، ولی مناسک دینی را انجام نمیدهند. خانوادههای آنها نیز پذیرفتهاند که جوانان آنها، تنها ایمان اخلاقی داشته باشند. در واقع ما امروز با نسلی از جوانان روبهرو هستیم که هرکدام شکل دینداری خاص خود را دارند. یعنی اشکال متنوعی از دینداری خصوصی شکل گرفته و دین به سرعت در حال عقبنشینی به حوزۀ خصوصی است.
ایمان با توسعه سازگار است. شریعت، بسته به نوعش، ممکن است با توسعه سازگار باشد و ممکن است نباشد. شریعت در صورتی که زنده باشد و متناسب با نیاز جامعه تکامل یابد، با توسعه سازگار است. اما ایدئولوژی دینی حتماً ضدتوسعه است.
مدیر سایت: مقاله دربردارندۀ نکاتی مثبت، تنیده با هشدار، برای آیندۀ حکمرانی کشور است. عنوان اصلی مقاله “تحولات امیدبخش توسعه در سالهای پس از انقلاب” بوده است، که بنده بدون اجازۀ استاد محترم، عنوان جدیدی برای آن در نظر گرفتم و بسیار اندک تغییر در یک جمله دادهام که بدینوسیله از ایشان پورش میخواهم.