در چند ماه گذشته حوادثی در کشور همسایه، عراق اتفاق افتاد که در زمان نگارش این نوشتار نیز هنوز در جریان است. شاید بتوان گفت همۀ اقشار کشور ما و هر یک از دیدگاهی، اخبار و وقایع آن کشور پیگیری کرده و یا سعی در دانستن آن دارد. ولی نگارنده، برعکس همه، این گونه نبودم و اصلاً به تفاسیر و تحلیلهای همۀ رسانههای دولتی و حاکمیتی و یا احزاب و صاحبنظران و مسئولین دفاعی و غیره که هیچ، حتی رقبتی به ردیابی اخبار این حوادث را هم نداشتم. در این میان، دوستی دانشمند و فرهیخته هم داشتم که مرتب در یکی از شبکههای اجتماعی مجازی، برای من و احتمالاً سایر دوستانش، بریدههایی نوشتاری و یا صوتی-تصویری ارسال میکرد که در همۀ آنها بدنبال اثبات دخالت دستها و یا برنامههای خارجیها و مشخصاً آمریکا و اسرائیل، در همۀ مراحل حوادث خیابانی عراق بود و بنده همۀ آنها را میدیدم و صد البته که باور داشتم، حتماً آن گزارشات درست بودند ولی هیچ تأثیری در تداوم نگاه سردم به چگونگی تظاهرات مردمی، میزان بگیر و ببند نیروهای مسلح رسمی و غیررسمی در قبال این حوادث و یا آن دخالتهای خارجیها نمیکرد. دلیل این حالتم برای خودم روشن بود. تا این که یکی از دوستان قدیمی و بقول خودش بچۀ جبهه و جنگ آبادان، که روزگاری همسنگرم در یکی از عرصههای خدمت در زمان جنگ تحمیلی بود، در یکی از این شبکههای مجازی بریدۀ نوشتاری با عنوان “چرا عراقیها علیه جمهوری اسلامی به پا خاستهاند؟” برایم فرستاد و معتقد بود متن ارسالی درست و منطبق بر حقیقت است و اصرار داشت که منهم از آن گزارش بهره ببرم.
البته من آن متن را حتی بعداً هم اصلاً نخواندم، ولی آن روز بین ما گفتگوهایی صورت گرفت که اگرچه کوتاه بودند، ولی به ریشۀ فکری و نگاهم در این حوادث اشاره داشت. بعداً فکر کردم که بهتر است آن مطالب را با کمی تدوین و ویرایش، بصورت مقالهای در اختیار اندیشهورزان قرار دهم، شاید افق جدیدی در بررسی این حوادث در مسیر حکمرانی کشور ایجاد نماید. به رسم تعهد به آن دوست قدیمی، که در این نوشتار از او با نام غلام یاد میکنم، متن گفتگو را به سبک مباحثهای و با سعی در حفظ کلام و بیان آن دوست، تقدیم میکنم.
بنده: غلام جان یک نظریۀ متفاوت در مورد عراق بدهم؟ من معتقدم هر نوع شورشی در عراق بنفع ماست، اعم از آنکه شورش مردمی باشد، یا آمریکایی، بر له ما و یا علیه ما.
بنده: بر ضد فساد و دستگاه دولتی و یا موافق آن. در نجف باشد و یا در بغداد و حتی در کربلا. میخواهد تظاهرات کاملاً مردمی باشد، یا طرحریزی و هدایت شدۀ کامل توسط بیگانگان و یا ترکیبی از هر دو.
بنده: میخواهد بصورت رقص در استادیوم ورزشی فوتبال آن هم در کربلای معلی باشد، تظاهرات برای مطالبات مردمی و یا براندازی برای احیای داعش و یا برپائی نوعی حکومت کاملاً شیعی، سنی و یا فدرالی و یا ترکیبی از اینها، جمهوری باشد و یا حکومت خلیفهگری.
بنده: صرف نظر از این که آیتا… سیستانی به چه میزانی در عمل و یا با کلام و بیانیه، سعی در ایجاد آرامش و توازن دارند، این اتفاقات هر نتیجهای داشته باشد، به نفع ماست.
غلام: منظور شما از این که به نفع ماست، یعنی به نفع حکومت ماست یا به نفع اپوزیسون مردمی است، کدام یک مورد نظر شماست؟
بنده: گفتند خربزه خوب است یا هندوانه؟ جوابش این است که: هردوانه.
بنده: پیروز این ماجرا مقولۀ حکمرانی است که از حوادث کشوری مثل عراق، درسآموزی خواهد کرد، اعم از حاکمیت و یا بقول تو جبهۀ مردم.
غلام: عجب ؟؟؟!!!
بنده: غلام جان در حکمرانی اسلامی در طول و عرض تاریخ، تنها هستیم. تجربه تاریخی نه ما داشتیم و نه دیگران داشتند. خودمان داریم روی سر کچل خودمان تمرین میکنیم.
غلام: به نظر من اینگونه نیست.
بنده: نظرت محترم برادر. ولی بعنوان مثال، آیا مرام و روش آیتا… سیستانی، بعنوان بالاترین مرجع شیعی کشور عراق، در قبال حکمرانی آن کشور از حیث نظری، متفاوت با مفاد ولایتفقیه مطلقه مندرج در قانوناساسی ما و از نظر عملی، متضاد با نوع حکمرانی در کشورمان نیست؟
غلام: حکومت ما یک حکومت کاملاً ایدئولوژیک، خودخواهانه، خشک و بیروح است.
بنده: غلام جان، جواب سؤال من را دارد عراق برایمان آماده میکند. جواب ما که تا حدودی روشن شده است. نتایج شیوۀ آیتا… سیستانی هم در عراق روشن بشود، بعد نظریۀ برتر از بین این دو نوع طرز تفکر در نوع حکمرانی، مشخصتر و بهینهتر آشکار و مشخص میشود. شاید بتوان گفت ۱۴ قرن است که علما در تئوری این موضوع مهم با هم در تلاقی فکری بودهاند و به نتیجۀ واحد و مسلمی هم نرسیدند.
غلام: مردم ایران تجربۀ دینی دیگری را نخواهند پذیرفت. بهترین فرصت در طول تاریخ و پس از امامان معصوم، از بین رفته است، این را یقین داشته باش.
بنده: این تجربۀ متفاوت را ما تجربه نمیکنیم، ولی عراق داره میکند.
غلام: ظاهراً از دید شما زمان اهمیتی نداره ؟؟؟؟
بنده: برادر من، ۴۰ سال برای عمرهای کوتاه من و تو زیاد است، ولی برای یک تمدنسازی چشم برهم زدنی بیش نیست.
بنده: قبول داری که الآن در کشور ما و عراق دو نوع مرام حکمرانی در حال جریان است؟ ناشی از همان دو نوع طرز تفکر که در طول قرنها مطرح بوده است.
غلام: منظورتان روش آقای سیستانی است؟
بنده: بله. غلام جان دارم از حکمرانی حرف میزنم و نه از نوع حکومت و یا ادارۀ امور کشور، دقت داری که؟
غلام: متوجه تفاوت این دو هستم.
بنده: بنابر این خسارتهای در طول این مدت ما که ناشی از بیتجربگی بوده، داره در عراق بگونۀ دیگری تجربه میشود. پس نتیجه هر چی باشد بنفع ماست.
غلام: به بیانی دیگر، شما داری نقش مرجعیت دینی عراق را با نظریۀ ولایت مطلقه فقیه مقایسه میکنی؟
بنده: من دارم از تفاوت دو نوع حکمرانی حرف میزنم که البته تفاوت در نوع فهم و باور در آن دو موضوع که سؤال کردی، در ساختار حکومتی عراق و کشورمان، بگونهای متجلی شده است. جمهوریت نظام، چگونگی انتخاب و اخیتارات رئیسجمهور، رئیسمجلس، موضوع خودمختاری و یا ولایت فقیه عامۀ آقای سیستانی، همه ابزار حکمرانی هستند که در یک کشور غیر از کشور ما، و با وجود جمعیت اکثریت شیعی، هم اکنون بنوعی چیدمان شدهاند و در حال کار کردن و حکمرانی است.
غلام: هنوز زود است که در مورد عراق قضاوت بکنیم.
بنده: قبول دارم. حوادث اخیر مردمی در عراق هم بنوعی دارد کار خودش را در این مسیر میکند و اصلاً نوع نتیجهاش برای من مهم نیست، هر چه باشد بنفع ماست. البته این نظر من اشتباه برداشت نشود که سرنوشت و سعادت کشور مسلمان عراق برای من اصلاً نیست.
غلام: این نکته کلاً حرف درستی است.
بنده: اگر فردا حکومتی ۱۰۰ درصد آمریکایی در عراق حاکم شود، باز برای ما خوب است، حکومتی شیعی همراه با ولایت سوپر سوپر مطلقه باشد، باز با این نتیجه هم بنفع ماست.
غلام: عجب؟؟؟؟
بنده: حق داری که تعجب کنی، بیان من یک نظریۀ منحصر بفرد و نگاهی متفاوت است. برادر عزیز، حکمرانی اسلامی منتهی به حکومت حضرت مهدی (عج)، احتیاج به درسآموزی دارد.
غلام: نظریۀ شما این را میگوید که حتی لازم و یا ممکن است که انواع دیگری از حکومتهای اسلامی شیعی و غیرشیعی، ولی با محتوای دینی در بحرین، یمن و یا حتی در جاهای دیگر تجربه شوند؟
بنده: بله و امیدوار باشیم که اینگونه بشود و تجربۀ دیگران، هر چه زودتر به کمک ما بیاید. ما داشتیم و داریم به تنهایی بار ۱۴۰۰ سال عقبافتادگی فکری و عملی جهان اسلام در ایجاد یک حکومت دینی مبتنی بر ارزشهای الهی را بر دوش میکشیدیم و یک تنه آن را جلو میبردیم و تازه پنچرگیری در ضمن حرکت هم داشتیم.
غلام: (دوباره تکرار میکند)، ظاهراً از دید شما زمان اهمیتی نداره ؟؟؟؟
بنده: غلام جان زمان برای نسل من و تو و شاید یکی دو نسل بعد از ما زمان سوخته است. ما فکر میکردیم که میتوان قرنها عقبماندگی را به یکباره جبران کنیم. بسیار کارها کردیم، مقداری خوب بودند، ولی با تو موافقم که بسیار کمتر از میزان مورد انتظار بود و خرابکاری زیاد داشتیم. بنابراین بگذاریم دیگران هم تجربه کنند، تا ما در ادامه مسیر تمدنسازی خود، بهینهتر، زودتر و با هزینۀ کمتر و درست عمل کنیم.
غلام: البته این هم یک حرفی است، ولی نه لزوماً مورد قبول همه. به نظر من این نظریۀ تجربهآموزی که شما مطرح میکنی، در واقع نظریۀ سعی و خطاست.
بنده: برادر عزیز اگر در چهل سال گذشته خردورزی و اندیشهورزی بیشتری رایج میبود، نیازمندی ما به این سعی و خطای دیگران کمتر میشد، نه مانند الآن که گرفتار بازی سیاسیون و حماقت دوستان بیبصیرت و پیچیده در تارو پود ذهنیت مشتی اسناد بالادستی و سیاستهای تغییرناپذیر شدهایم. بهر حال این یک نظریۀ نو و جسورانه از این برادر توست. خداوند عاقبت همه و کشور را بخیر گرداند.
مهندس مهدی مقیدنیا
کارشناس راهبردی، نوآوری و حکمرانی
۱۳۹۸/۱۰/۱۰