دوشنبه , 2024/12/23
خانه / نوشتۀ برگزیده / واشکافی و تأملي در ادبیات و مفاهیم پایه در چرخۀ نظام نوآوری ملی و بخشی

واشکافی و تأملي در ادبیات و مفاهیم پایه در چرخۀ نظام نوآوری ملی و بخشی

واشکافی و تأملي در ادبیات و مفاهیم پایه در چرخۀ نظام نوآوری ملی و بخشی[1]

مقدمه

لازمه سخن گفتن در باب نظام نوآوری، در ابتدا ارائۀ ادبیات و مفاهیم پایۀ آن، سپس وجود وفاق و درک مشترک از آن‌ها می‌باشد. اگرچه برخی معتقد هستند که این وفاق حاصل نمی‌شود. لیکن این ادعا نمی‌تواند صحیح باشد و اتفاقاً دریچۀ اختلاف‌ها از همین جا گشوده می‌شود. به هر حال با هر میزان و بطور نسبی، باید فهم مشترک صورت گیرد و بدیهی است که هر چه میزان برداشت‌های یکسان در این بخش و سطح بیشتر باشد، مسیر تفکر و همفکری در سطوح بالاتر، هموارتر بوده و ایده‌ها و راه‌حل‌ها از هم‌افزایی بیشتری برخوردار خواهد بود.

بخش اول: فناوری

۱. مفهوم فناوری[2]

فناوری آن توانمندی است که مسئله مشتری را حل می‌کند. اين مفهوم می‌تواند برای هر موضوعی علمی در کشور مطرح باشد. به مجموعه‌ای از اقدامات و تمهیدات صورت گرفته چنانچه به حل مسئله منجر نشود، فناوری گفته نمی‌شود. در اینجا منظور از هر اقدام، اعم از علمی، هنری، فرهنگی و غیره می‌باشد. به عنوان مثال، اگر شما با یک اقدام هنری بتوانید تغییری در روحیۀ فردی ایجاد کنید، این اقدام نوعی فناوری ولی از نوع نرم و شناختی آن است. بنابر این تعریف جدید، اثبات فناوری در ذات آن است.

در خداشناسی نکته‌ای است که می‌گویند ذات خدا را نمی‌توان جدای از صفات آن دانست. ذات خدا و صفات ایشان همواره یک مفهوم هستند، که در غیر اینصورت، مفهوم یکتایی خداوند از بین می‌رود. با تسامح در مقایسه، در مورد فناوری نیز باید همین گونه اندیشید. وقتی صحبت از وجود فناوری می‌کنیم، در ذات آن بکارگرفته شدن، اثر فناوری در عمل ظاهر شدن و حل شدن مسئله وجود دارد.

مثالی می‌زنیم، فرض کنید که یک راننده خوب و خودروی مناسبی در اختیار است و در اینجا مسئله، رساندن فردی تا مقصد خاصی باشد. اگر به هر دلیلی نتوانیم آن فرد را به مقصد برسانیم، مثلاً بدون آن که کوتاهی و قصوري از طرف ما باشد، تصادفی در بین راه صورت گیرد، پس مسئله را حل نکرده‌ایم. در حالی که فن رانندگی و ابزار بکارگیری شده‌اند، در اینصورت فناوری رساندن فرد به مقصد، بوجود نیامده است.

طبق این گزاره و تعریف از فناوری، فناوری در غایت و نتیجۀ مطلوب هویت می‌یابد. فناوری به غایت نرسد، فناوری نیست، بلکه یک سلسله اقداماتی بیش نخواهد بود (که البته در جای خود ارزش دارد). فناوری تا 100 نشود، فناوری نیست. یعنی نگوییم فناوری90% پیشرفت کرده، بلکه بهتر است گفته شود که اقدامات مورد نظر در پروژه این مقدار پیشرفت داشته است. بنابراین هرگاه نیاز مشتری را برآورده و مسئله وی را حل کردیم، فناوری را داریم.

مثال دیگری ولی دور از ذهن: فرض کنید الان کسی (مشتری) درخواست نماید تا با سرعت نور به کرۀ ماه منتقل شود. حال در پاسخ چنانچه گفته شود که فناوری موشکی کاملی داریم، فناوری پرتاب ماهواره در اختیار هست، ولی این موارد نمی‌تواند مسئلة مشتری را حل و با سرعت نور وی را منتقل نماید، پس فناوری (توانمندی) خواسته شده وجود ندارد.

با این توصیف‌ها از فناوری، هدف‌گذاری در آغاز راه اقدام‌های فناورانه، یکی از دو شرط لازم و رسیدن به غایت مطلوب مشتری، تنها شرط کافی فناوری است. اگر فناوری مسئله را حل کرده و مشتری را به هدفش رسانده است، پس هست و در غیر اینصورت، نیست. طبق این تحلیل، عبارت کاربردهای فناوری (که گاهي در ادبیات غربی هم دیده شده) اساساً یک اصطلاح اشتباه است. در حالی که کلمه «کاربردی» برای علم صحیح و اصطلاح علم کاربردی درست است. ولی باید توجه داشت که علم کاربردی، فناوری نیست و اتفاقاً سرمنشاء بدفهمی‌های ما، یکسان دانستن این دو مفهوم ( علم کاربردی و فناوری) می‌باشد. تقریباً در هیچ منبع کتاب و یا مقالۀ علمی منتشره و یا ترجمه شده در داخل کشور، تفاوت و تفکیک‌پذیری این دو مفهوم به روشنی مشاهده نمی‌شود.

۲. شروط فناوری

فناوری براي آغاز به دو شرط ورودی نیاز دارد: یکی ابزارهاي علمی آماده و دیگری هدف یعنی رفع نیاز و مسئلة مشتری. در واقع شرط لازم و کافی برای شروع یک پروژۀ فناورانه، وجود همین دو می‌باشد. پس اگر اقدامات کسی را در پروژه‌ای مشاهده کردیم که فاقد یکی از دو مورد باشد، ضمن تشکر از مجری محترم، باید گفت که آن اقدامات فناوری نیستند. ورودی اول که از آن به عنوان ابزار علمی فناوری نام می‌بریم، منظور دانش علمي کاربردی شده مرتبط با موضوع فناوری است که قبل از شروع هر پروژۀ فناورانه، باید آماده شده و مي‌تواند بصورت نرم و يا سخت باشد.

تصور نمائید، یک جراح در اتاق عمل به یک سری ابزارآلات پزشکی نیاز دارد. اگر اقداماتی که منجر به عمل قلب باز می‌شود را فناوری این کار و مجموعة مهارت، ابزار سخت، فرهنگ گروهي و كار تيمي، شرايط روحي و جسمي مريض (و شايد انرژي‌هاي مثبت ناشي از دعاها[3]) را موجودي‌هاي دانشي خود بناميم، هدف فناوری، رفع گرفتگی عروق مریض (مشتری) و بدست آمدن سلامتي وي خواهد بود. در این شرایط، پزشک در حین عمل چگونه می‌تواند معطل یک یا چند کمبود در ابزارهای لازم باشد؟ این عدم آمادگی، حتی ممکن است منجر به مرگ مریض هم شود. فناوری نیز دقیقاً مانند همین مثال می‌باشد.

مثال دیگری می‌زنیم، کسی مسئله‌ای دارد و می‌خواهد در خلاء (بالای جوّ) بتواند بنویسد. پس باید تحقیق کنیم که روش‌های نوشتن در فضا چیست. لیکن از قبل باید مباحثی روشن باشند و در چارچوب این پروژه نباید به آن‌ها پرداخت، مانند: انواع روش‌ها، ابزارها و الگو‌های نوشتن عادی و از این قبیل مسایل. چه بسا ناچار باشيم که برخی از این مقدمات را خلق كنيم.

این که گاهی گفته می‌شود ما داریم برای دستیابی به فناوری کار می‌کنیم، باز جملۀ درستی بیان نکرده‌ایم و صحیح آن است که گفته شود، داریم برای حل مسئله کارهایی انجام می‌دهیم که در صورت موفقیت، منجر به خلق، ابداع، تغییر و یا توسعه یک فناوری می‌شود. در این میان، تعابیری مانند فناوری نوین، برتر، کلیدی، حیاتی، نو و نظایر این‌ها، صفاتی هستند که وقتی فناوری حادث گردید، تازه معنا پیدا می‌کنند.

هم اکنون بزرگترین چالش معنایی در راهبری پروژه‌های فناورانه در کشور جا نیافتادن و نپذیرفتن این نکته است که پروژة فناورانه باید از همان ابتدا دارای هدفی خاص و بدنبال حل مسئلة یک مشتری باشد. فناوري ذاتاً مشتری‌دار است و اگر غیر از این حالت باشد، آن دیگر يك پژوهش علمی کاربردی است و نباید پروژة فناورانه بدان اطلاق نمود و اگر پروژه علمی تلقی شود، فلسفة وجودی اجراي آن‌ در حوزه‌ای به شدت زیر سئوال خواهد بود و اغلب کار بخشی  نمی‌باشد و باید توسط دانشگاه‌ها و مراكز علمي خارج از بخش صورت گیرد.

۳. اثبات آمادگی فناوری

حال اگر پروژۀ فناورانه‌ای با دو ورودي (يعني وجود ابزارهاي آماده و هدف) گفته شده شروع شود، مطابق الگوی غربی‌ها[4]، آمادگی فناوری در سه مرحله به اثبات می‌رسد که آیا می‌تواند مسئلة مشتری را حل نماید و یا نمی‌تواند. در این نوشتار تنها در مورد مرحلۀ اول نکاتی بیان می‌شود و در فرصتی دیگر، دو مرحلۀ بعدی آمادگی فناوری توصیف خواهند شد.

مرحله اول ( سطح آمادگی اول فناوری)، مرحلة بررسی امکان‌سنجی، ارائة یک الگو و طرح اولیة امکان‌پذیری است. در این مرحله محقق پس از دريافت و تحلیل نیاز مشتری‌، بررسی می‌کند که با توجه به ابزار دانش علمی کاربردی موجود که قبلاً آماده شده (دارايي‌هاي دانشي)، با چه روشی می‌خواهد مسئلۀ مشتری را حل نماید. روش‌ها و ابزارهای لازم را معرفی کرده و یا موارد کمبودها، کاستی‌ها و یا ناشناخته‌های احتمالی را بیان می‌کند که بایستی عمیقتر بررسی شوند و رفع آنها گاهی احتیاج به فناوری دیگری و یا نیاز به پژوهش‌های علمی خاصی دارد. در این‌صورت با توجه به کیفیت و سطح علمی موضوع، پژوهشگر در اغلب موارد حتی نمی‌داند که عمق کمبود علوم کاربردی مورد نياز پروژه به چه میزان می‌باشد. به بیان دیگر، باصطلاح محقق باید اول برود و آن دو عدد نان بربری را بخورد! و بعد ادعای امکان‌سنجی نماید. بنابراین در پایان این سطح از آمادگی اول فناوری نباید در دانش‌های علمی کاربردی لازم کمبودی وجود داشته باشد و امکان‌سنجي و الگوی حل مسئله با مشتری توافق گردد.

در سطح یک آمادگی فناوری، بررسی می‌کنیم که دنیا چه مسیرهایی برای حل این مسئله طی کرده است. علم دنیا در این زمینه به چه میزان کاربردی شده است، آیا ابزارهای سخت لازم (اعم از ساخت يا تست) به قدر کافی توسعه یافته‌اند و در کشور در دسترس می‌باشند؟ در این مرحله محقق بایستی بتواند حدس‌هایی برای حل بومی مسئله برای خودش داشته باشد. مثلاً اگر فلان کار با فلان نظریه تلاقی داده شوند و یا فلان ابتکار در آن اعمال شود، آیا می‌توان بهتر، زودتر و يا ارزانتر به هدف و حل مسئله رسيد. ایده‌پردازی بزرگترین فراز و اوج خلاقیت پژوهشگر در این مرحله می‌باشد.

به عنوان نمونه اگر کسی قصد مسافرت داشته باشد، بسیاری نکات را در نظر می‌گیرد، کی، چگونه، با کی، چند روزه، هزینه، کجا و غیره که بطور کلی منجر به شکل‌گیری ذهنی یک طراحی مفهومی از سفر می‌گردد که در واقع همان الگوی کلی و اولیه‌ای است که قبلا بدان پرداختیم و خروجی سطح آمادگی یک فناوری می‌باشد.

غیر از موارد گفته شده، دو نکتۀ بسیار مهمی دیگری که باید در این مرحله از آمادگی فناوری باید به آن‌ها توجه جدی داشت، یکی برآورد اقتصادی و دیگری، بررسی امکان‌سنجی مقیاس‌پذیری فناوری است. در اکثر پروژه‌های فناورانه اثبات فناوری در مقیاسی ساده‌تر از محصول نهایی صورت می‌گیرد. در مواردی که محصول باید تولید انبوه شود، انتخاب دانش و روش علمی مناسب منتهی به فناوری مقیاس‌پذیر تولیدی، اهمیت زیادتری دارد.

بخش دوم: علم

انواع و مراحل تحقیقات علمی (سطوح آمادگی علم)[5]:

تا این جای بحث مهمترین ابزار ورودی فناوری که همانا وجود دارائی‌های دانشی کاربردی (نرم و یا سخت) می‌باشد را مفروض گرفته‌ایم ولی اگر انواع ماهیت پژوهش‌های علمی لازم که باید قبل از فناوری آماده شوند، بخوبی تبیین نگردند، در نظام نوآوری بخشی و در تعامل با دانشگاه‌ها، طراحی مناسبی صورت نمی‌گیرد.

۱.مرحله (سطح) اول آمادگی علمی :

تحقیقات علمی در واقع نوعی سنگ‌چینی از پایین است. با توجه به روندهای تحقیقاتی در دنیا، پژوهش‌های علمی تا قبل از فناوری را با کمی اغماض می‌توان به چهار مرحله (سطح) از آمادگی تقسیم‌بندی نمود. اولین مرحله، تحقیقات پایه[6] یا تحقیقات بنیادی است که آن را مرز دانش می‌نامیم. وضع کردن شاخۀ علمی جدید، ارائه و تحلیل نظریه‌های جدید، به قاعده و بیان ریاضی توصیف کردن آن‌ها، شاخه‌زنی و باز کردن مسیرهای نو در نظریه‌های موجود، مواردی است که بشر در این مرحله انجام می‌دهد. شاید بطور خلاصه بتوان گفت شناخت بر اساس مشاهده و ایده (و گاهی برعکس)، ویژگی این مرحله می‌باشد.

۲. مرحله (سطح) دوم آمادگی علمی :

در دومین مرحله از تحقیقات که بسیار به مرحلۀ قبل نزدیک است، تحقیقات پایۀ جهت‌دار[7] نامیده می‌شود. بشر سعی می‌کند آن مقدار شناختی که در مرحلۀ قبل از طبیعت حاصل شده و با قواعد و فرمول‌ها توصیف شده‌اند را اندازه‌گیری کند، به نوعی آن‌ها را به کنترل خود درآورده و سپس تا می‌تواند در آن‌ها دستکاری کند. مانند وقتی که بخواهید ماشینی را در سراشیبی پرشتابی به کنترل درآوریم، چه می‌کنیم؟ اولین کار کنترل فرمان آن است.

اندازه‌گیری[8] که در این مرحله آغاز می‌شود، نوعی به حس درآوردن و کمّی کردن طبیعت است. بعد از اندازه‌گیری اولیه، پژوهشگر سعی می‌کند در مشاهدات خود عمداً مداخله کند، اغتشاش نماید، مثلا مقدار آن را دو برابر و یا نصف کند. اندازه‌گیری در واقع اولین گام علمی است که بشر سعی دارد با کمک آن قانون طبیعت را کنترل کرده و آن را برای مقاصدی ( که در این مرحله زیاد روشن نیست و در حد حدس و گمان است)، به تسخیر خود درآورد و برای بکارگیری آماده نماید. (مانند رام کردن اسب‌ها، بطوری که رام‌کننده دائم در حال افت‌وخیز است و در نهایت بر رفتارهای تند اسب مسلط می‌شود).

آنچه که هم‌اکنون در آزمایشگاه سرن در اروپا در حال انجام است، با وجودی که همۀ قوانین مرتبط را دانشمندان در این آزمایشگاه می‌شناسند، شاید بتوان نوعی از تحقیقات این مرحله در شاخۀ علم فیزیک دانست. در آنجا هنوز از آنچه که بشر قبلاً بدان آگاهی داشته، چیزی بیشتر عاید نشده است. البته در این میان اغلب ناشناخته‌ها و زوایای پنهان طبیعت بیشتر آشکار می‌شود و چه بسا نکاتی نیز جدید کشف شوند که موضوع‌های اصلی و عمدۀ دانش قبلی را کاملاً تحت تأثیر قرار دهند.

بدلیل لزوم زیرساخت‌های بسیار علمی و گران، این مرحله از اکتشافات علمی در دنیا اغلب با اشتراک و همکاری گروهی چندین کشور صورت می‌گیرد و اعطای جوایز علمی نوبل اغلب در همین مرحله اتفاق میافتد.

می‌توان گفت که نوآوری در این دو مرحله از پژوهش‌های علمی (حداقل در علوم تجربی) فعلاً در کشور ما مطرح نیست و موضوع‌های علمی را باید از منابع خارجی گرفت. بدین‌ترتیب جایگاه آن‌ها در نظام نوآوری بخشی حداکثر در حد آینده‌پژوهی خواهند بود.

۳. مرحله (سطح) سوم آمادگی علمی :

در سومین مرحله از پژوهش‌های علمی در دنیا، مرحلۀ تحقیقات توسعه‌ای[9] است و تلاش بشر در این است که از منظرها و دریچه‌های متفاوت، در یک موضوع علمی خاص، محدود ولی بصورت جهت‌دار و اغلب با پیش‌فرض‌هایی، عمق دانشی خود را در آن موضوع افزایش دهد. در این‌صورت، فقط یک موضوع و یا ایده‌ای در یک رشتۀ خاص علمی و جدا از سایر موضوعات در آن رشته، مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

در این‌جا با سلسله پژوهش‌هایی عملی و یا شبیه‌سازی که بصورت فردی و مبتنی بر چرخۀ ایده – اندازه‌گیری و یا برعکس صورت می‌گیرد، نوع نگاه، عمق‌بخشی باریک به موضوع است تا انتظار گسترش دادن آن. این نوع از پژوهش‌ها، بیشتر حالت فردی داشته و آنچه که ما هم اکنون از مفهوم و عملکرد رساله‌های دکتری در کشور و خارج می‌شناسیم، همه از این نوع می‌باشند.

دستاوردهای این پژوهش‌ها برای بشر امروزی گسترش مرزهای دانش و ارائۀ افق و چشم‌اندازی از استفاده و چگونگی بکارگرفته شدن می‌باشد. خروجی این بخش اغلب بصورت مقایسۀ دامنۀ تغییرات یک عامل در مقابل تغییرات یک عامل دیگر و با فرض ثابت ماندن سایر عوامل دیگر می‌باشد که به صورت منحنی‌های XY در گزارشات علمی دیده می‌شود. در حال حاضر این نوع از تحقیقات غالباً بین‌رشته‌ای نیستند و تنها شناخت عمیق‌تر از پدیده‌ها را دنبال می‌کنند.

پیشرفت‌های علمی و شگرف اخیر انسان نشان می‌دهد که همۀ آن‌ها ناشی از انجام پژوهش‌های بین‌رشته‌ای در این مرحله بوده است. موضوعات علمی نوظهور و به روز دنیا مانند حوزۀ مغز و شناختی (مانند شناخت اثر بی‌خوابی در کاهش حافظه، شناخت و ارتقاء قدرت تصمیم‌گیری)، رباتیک و هوشمندی، بیوفیزیک، ژنتیک و DNA (مثلاً کنترل در DNA، یافتن و تقویت ژن خلاقیت در انسان)، برخی مواد پیشرفته و تا حدودی نانو از این موارد هستند. البته باید دقت کرد در مورد یک موضوع و شاخۀ خاص، (مثلاً همان موضوع ژن خلاقیت در انسان)، ده‌ها و شاید صدها پژوهش در اقصا نقاط دنیا ولی کاملاً بطور هدایت شده انجام می‌شوند، در حالی که هر فرد تنها یک یا چند تا از آن دسته پژوهش‌ها را برعهده داشته است.

بنابراین چون شناخت علمی دنیا افزایش می‌یابد و مرزهای دانشی در یک موضوع توسعه می‌یابد، پس نوآوری علمی اتفاق میافتد. با این توصیف، رساله‌های مرسوم در ایران و دنیا، تجلی نوآوری در بخش علم هستند و در طراحی نظام نوآوری ملی باید به آنها هویت داد و برای اثربخشی بیشترشان برنامه‌ریزی نمود و به عنوان نقطۀ آغاز تحقیقات علمی در زیرنظام تحقیقات در هر بخش، به رسمیت شناخت شوند. در هر صورت، بنظر می‌رسد دستاوردهای این مرحله از تحقیقات علمی، آینده‌ساز و زیرساخت محصول‌های فناورانۀ دنیا و توانمندی‌های آینده خواهند بود.

برای افزایش میزان اثربخشی دستاوردهای این مرحله از تحقیقات در هر بخش لازم است اهداف و نیازهای متعالی و آینده‌ساز آن بخش به پژوهشگران در این مرحله انتقال یابد و در پروژه‌های تحقیقاتی آنان را بصورت اهدافی چشم‌اندازگونه مطرح شوند. این نوع از اهداف آرمانی برای پروژه‌های هر بخش را، افق فناوری[10] می‌نامیم. نتیجۀ منطقی این روش پیشنهادی این خواهد بود که پژوهشگران بین یافته‌های علمی خود و افق فناوری پروژه که همانا نیاز آیندۀ مشتری است، همواره نوعی پل‌زنی ذهنی داشته و نوعی تطابق با اهداف دور ولی کاربردی صورت می‌دهند و این عمل بهترین زمینۀ فکری برای خلق راه‌های میان‌بر و جدید و بومی خواهد بود. بنابراین مرحلۀ سوم تحقیقات مانند حالت جنینی از اهمیت فوق‌العاره‌ای برخوردار است و تراز توسعه‌یافته‌گی علمی در یک کشور مرهون توجه جدی و برنامه‌ریزی منسجم در این بخش می‌باشد و دامنۀ حمایت، راهبری و هدایت مؤثر نظام نوآوری در هر بخش از تحقیقات علمی در کشور باید از این مرحله آغاز شود.

۴. مرحله (سطح) چهارم آمادگی علمی :

مرحلۀ چهارم از تحقیقات علمی، تحقیقات کاربردی[11] می‌باشد. پس علم برخلاف فناوری و محصول، ابتدا توسعه می‌یابد، سپس کاربردی می‌شود. پژوهش‌های این مرحله در مقایسه با مرحلۀ قبلی، بین‌رشته‌ای‌تر، دارای دامنۀ علمی گسترده‌تر، نیازمند کار گروهی بیشتر و مدیریت پروژه‌ای قوی‌تر می‌باشند.

در مرحلۀ قبل ممکن است نتیجۀ یک طرح نتیجۀ پژوهش دیگری را حتی خنثی کند (در حالی که هر دو ISI هستند. مثلاً در مبحث نانو و در پژوهشی، چقرمگی افزایش می‌یابد ولی ممکن است سایر خواص کاهش یابد). ولی در این مرحله، به این تلاقی نتایج توجه می‌شود. کاربردی کردن علم یعنی نتایج همان رشته‌های جدا جدا توسعه‌یافته در مرحلۀ قبل را به هم گره زدن. به بیان دیگر، ادغام کردن آن منحنی‌هایXYهایی که در مرحلۀ قبل بوجود آمده‌اند. همان‌گونه که مفهوم و فرایندی بنام یکپارچه‌سازی در ساخت محصول فناوری و سامانه‌ها وجود دارد، در واقع در این مرحله از روند رشد علم نیز چنین اتفاقی می‌افتد و با ادغام چندین دانش علمی توسعه‌یافته، مفاهیمی پیچیده‌تر ولی کاربردی‌تر خلق می‌شوند و دانشی‌هایی بوجود می‌آیند که در مرحلۀ فناوری، به عنوان ورودی استفاده خواهند شد.

در همین جا بهتر است مفهوم یکپارچه‌سازی در روند و چرخۀ ایده تا محصول در نظام نوآوری تبیین شود. چنانچه گردآوردی تعدادی عناصر برای بوجود آوردن یک پدیده واحد را یکپارچه‌‌سازی تعریف ‌کنیم، در یک مقایسه، معنای یکپارچه‌سازی مانند مفهوم «مجموعه»‌ در ریاضیات که می‌تواند شامل عناصر کاملاً از هم گسسته و جدا از یکدیگر باشد، نیست و بلکه با مفهوم «انتگرال»‌ تطبیق کاملی دارد. در انتگرال عناصر بگونه‌ای وابسته به یکدیگر هستند و تغییرات هر یک بر دیگر عناصر اثر می‌گذارد. با توجه به تحلیل‌های گفته شده از نوع و ماهیت دستاوردهای دانشی علمی مرحلۀ سوم آمادگی، با کمی اغماض، حاکی از این است که در این مرحله، عناصر جدا از هم (یا با کمترین اثر متقابل بر یکدیگر) بوجود می‌آیند و در مرحلۀ چهارم آمادگی تحقیقات دانشی، نوعی یکپارچه‌سازی و انتگرال‌گیری بر روی این عناصر صورت می‌گیرد و بدین‌ترتیب، مفاهیمی کاربردی‌تر تولید می‌شود.

اگر تولد یک موضوع علمی نوظهور را نتیجۀ مرحلۀ سوم بدانیم، بزرگ و تربیت کردن این نوزاد و آماده کردن آن برای ورود به بازار کار و کارآفرینی، نقش و انتظاری است که در مرحلۀ چهارم اتفاق می‌افتد.

اهداف، نیازها و سفارشات مشتری در این مرحله دامنه‌ها و محدودیت‌هایی برای تحقیقات ایجاد می‌کند و گاهی برعکس، نتایج حاصله در این نوع از پژوهش‌ها در آیندۀ بکارگیری اثر می‌گذارد. به عنوان نمونه، اگر یک نانو پوستۀ کامپوزیتی جدیدی در دست تحقیق باشد، میزان تحمل‌پذیری آن در برابر ارتعاشات وارده، تعیین‌کنندۀ نوع موشکی خواهد بود که قرار است این پوسته نقش بدنۀ آن را ایفا کند.

بخش سوم:

ملاحظه‌ها و برخی سیاست‌های تحقیقاتی در بخش علم :

تحلیل‌ها و اوصاف گفته شده بیانگر این نکتۀ مهم هستند که در تحقیقات علمی نگاه هر چند دور بسمت فناوری و کاربرد از مرحلۀ سوم (توسعۀ علم) آغاز و در مرحلۀ چهارم (کاربرد علم)،به نقشی تعیین‌کننده منتهی می‌شود. البته در مدیریت پژوهش‌های بخش‌ها در دانشگاه‌ها این جهت‌گیری کلی نباید مانعی برای بروز خلاقیت‌ها و آزادی عمل پژوهشگران این مراحل در نظام نوآوری شود.

در بخش تحقیقات علم، وقتی نوآوری در حال وقوع است، هنوز ابعاد و چارچوب‌های موضوع چندان روشن نیست. یعنی حالت جورچینی (پازل) برای آن معنا ندارد. دقت نماییم هرگاه از کلمۀ جورچینی (پازل) استفاده کردیم، الگوی پژوهش، روش مهندسی معکوس خواهد بود، که در این صورت، با مفهوم نوآوری در تضاد می‌باشد. (به عنوان نمونه، تکمیل جدول تناوبی عناصر بعد از نوآوری علمی مندلیف، با کشف دیگر عناصر انجام شد. در حالی که ساختار اتمی و بسیاری از خواص آن‌ها از قبل شناخته شده بود).

هدف‌گذاری برای پروژه‌های پژوهشی علمی هر بخش از مرحلۀ (سطح آمادگی) سوم تحقیقات به بعد می‌تواند چهار حالت زیر داشته باشد:

  • پژوهش علمی توسعه‌ای و کاملاً نوآورانه و نوظهور است و هیچ‌گونه هدفی نمی‌توان برای آن متصور شد. در این الگو، آزادی عمل پژوهشگر باید زیاد باشد. (نمونه: مخابرات مبتنی بر امواج گرانشی).
  • پژوهش علمی توسعه‌ای و کاملاً نوآورانه و نوظهور است و افق و چشم‌انداز هدف آن تا حدودی در دنیا مشخص شده است. در این الگو، آزادی عمل پژوهشگر کمی محدود می‌باشد. (نمونه: مخابرات کوانتومی).
  • پژوهش علمی کاربردی و نوظهور (ویا بدیع ) است و هدف کلی آن مشخص بوده ولی بعد از اخذ نتایج تحقیقات در بخش علم، هدف و محصول فناورانۀ آن تعیین خواهد شد. در این الگو بدلیل فراوانی نسبی منابع دانشی قابل دسترس، پژوهش حالت و مشابه روش مهندسی معکوس خواهد بود و آزادی عمل پژوهشگر محدود می‌باشد (نمونه: سبک‌سازی سازۀ موشک‌ها با استفاده از کامپوزیت‌های مشبک).
  • پژوهش علمی کاربردی و بدیع است و هدف در بخش علم و محصول فناوری هر دو کاملاً مشخص هستند. (نمونه: ساخت سوپرآلیاژ بدنۀ سامانۀ هوایی یا ساخت یک حسگر در ناحیۀ مادون‌قرمز برای بکارگیری در یک موشک خاص).

نظام نوآوری پویا و آینده‌ساز در هر بخش، باید در هر مقطع زمانی هر چهار نوع الگوی پروژه را پوشش داده و با وزن‌دهی، سهمی از منابع خود را به حمایت از آن‌ها اختصاص دهد.

[1]. منظور از بخش در این مفاله حوزه‌هایی مانند نفت و گاز، سلامت، انرژی، دفاع و امثالهم می‌باشد.

[2].فناوری مجموعه‌ای از دانش، ابزار و مهارت سازمان‌یافته است که قابلیت توسعه، طراحی، تولید و یا به‌کارگیری در محصولات، فرایندها، سامانه‌ها و یا خدمات را ایجاد نماید.

[3].در پژوهشی در آمریکا افرادی را گماردند تا برای مریض داخل اتاق عمل دعا کنند و سعی در ارزیابی این کار داشتند.

[4]. سطوح آمادگی فناوری (TRL) دارای نه سطح می‌باشد. به آغاز شروع فناوری، سطح آمادگی صفر (TRL0) می‌گویند.

[5]. این نوع تقسیم‌بندی، نظریۀ کاربردی نگارنده برای جانمایی در چرخۀ نظام نوآوری است.

[6]. Basic Research

[7]. Oriented Basic Research

[8]. Measuring

[9]. Developing Research

[10]. اصطلاح افق فناوری، ابداع کاربردی نگارنده برای جانمایی در چرخۀ نظام نوآوری است.

[11]. Applied Research، گاهی تحقیقات کاربردی هم در بخش علم و هم در بخش فناوری (تا سطح آمادگی پنج و ساخت نمونه آزمایشی) را بطور کلی تحقیقات کاربردی می‌نامند.

مهندس مهدی مقیّدنیا

کارشناس مسایل راهبردی و سیاست‌گذاری علم، فناوری و نوآوری

۱۳۹۵/۰۴/۲۷

درباره adminHepiir

Check Also

بررسی آثار ورود مستقیم روحانیت به حکمرانی

حجت‌الاسلام کاظم قاضی‌زاده، استاد حوزه و دانشگاه، مؤسسه پژوهشی فرهنگی فهیم: نزدیک شدن روحانیت به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.